شمارهٔ ۴۶۳
چشم پرافسون او سحرآفرینی میکند
تیر مژگانش ز شوخی دلنشینی میکند
آخر حسن است و کار او به زلف افتاده است
داده خرمن را به باد و خوشهچینی میکند
پیش پای خویش را هرکس نمیبیند چو شمع
لاف باطل میزند گر دوربینی میکند
نعمت فغفور را فیضی که در خاصیت است
کاسه چوبین گدا را چوب چینی میکند
سایه را با خویشتن همره نمیخواهد سلیم
همچو عنقا هرکه او وحدتگزینی میکند
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چشم پرافسون او سحرآفرینی میکند
تیر مژگانش ز شوخی دلنشینی میکند
هوش مصنوعی: چشم زیبا و دلفریب او جادوگری میکند و تیرکمان مژههایش با شوخی، دل را شاد میسازد.
آخر حسن است و کار او به زلف افتاده است
داده خرمن را به باد و خوشهچینی میکند
هوش مصنوعی: حسن در نهایت کار خود را با زلفهایش انجام میدهد و با این حال، تمام تلاشش به باد رفته است؛ در حالی که او همچنان به جمعآوری میوهها مشغول است.
پیش پای خویش را هرکس نمیبیند چو شمع
لاف باطل میزند گر دوربینی میکند
هوش مصنوعی: هرکسی به آسانی نمیتواند نقاط ضعف و مشکلات خود را ببیند. مثل شمعی که فقط نورش را به نمایش میگذارد و ادعای امیدواری و روشنایی میکند، اما واقعیت را نمیبیند. اگر کسی دوربین ببیند، میتواند حقیقت را بهتر تشخیص دهد.
نعمت فغفور را فیضی که در خاصیت است
کاسه چوبین گدا را چوب چینی میکند
هوش مصنوعی: نعمت فراوانی که وجود دارد، میتواند چنان تأثیری داشته باشد که حتی ظرف چوبی یک گدا را به زیباترین حالت ممکن درآورد.
سایه را با خویشتن همره نمیخواهد سلیم
همچو عنقا هرکه او وحدتگزینی میکند
هوش مصنوعی: سایه را نمیتوان با خود همراه کرد؛ آدمی که مانند عنقا است، تنها کسی است که با وحدت و یکپارچگی خود زندگی میکند.

سلیم تهرانی