گنجور

شمارهٔ ۴۴۷

ز خنده آب بقا را به تشنه شور کند
به زهر چشم، مگس را ز شهد دور کند
شکست کار دل من ازوست، کآینه را
خدا چو چشم بد از چهره ی تو دور کند!
به غیر باده ی گلگون ندیده ام هرگز
که جای در دل مردم کسی به زور کند!
می از سفال کشیدن صلاح کار من است
کدوی باده گل از ساغر بلور کند
سلیم آنچه ز وضع تو با تو می گویم
چو غیبتی ست که آیینه در حضور کند

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ز خنده آب بقا را به تشنه شور کند
به زهر چشم، مگس را ز شهد دور کند
هوش مصنوعی: لبخند می‌تواند جان تازه‌ای به زندگی ببخشد و حس شوق و زندگانی را در دل تشنگان ایجاد کند. اما در عوض، با یک نگاه تلخ و ناخوشایند، می‌تواند دوری و دوری از زیبایی‌ها را برای حتی کوچک‌ترین موجودات نیز به ارمغان آورد.
شکست کار دل من ازوست، کآینه را
خدا چو چشم بد از چهره ی تو دور کند!
هوش مصنوعی: دل من از دست او شکسته است، زیرا خداوند آینه را همچون چشم بد از چهره تو دور می‌کند.
به غیر باده ی گلگون ندیده ام هرگز
که جای در دل مردم کسی به زور کند!
هوش مصنوعی: جز شراب قرمزی که به دل می‌نشیند، هیچ چیز دیگری را ندیده‌ام که بتواند به زور در دل مردم جا گیر شود!
می از سفال کشیدن صلاح کار من است
کدوی باده گل از ساغر بلور کند
هوش مصنوعی: نوشیدن نوشیدنی از ظرف سفالی برای من مناسب است، زیرا گل کدو با این باده در ظرف شفاف زیبایی بیشتری پیدا می‌کند.
سلیم آنچه ز وضع تو با تو می گویم
چو غیبتی ست که آیینه در حضور کند
هوش مصنوعی: من در مورد حال تو چیزی می‌گویم که شاید به نظر غیبت بیاید، اما مانند آینه‌ای است که واقعیت تو را در مقابلت نمایش می‌دهد.