گنجور

شمارهٔ ۴۴۶

مژگان من وظیفهٔ خوناب می‌خورد
غواض نان ز سفرهٔ گرداب می‌خورد
داغم ز دست لاله که در موسم بهار
دارد شراب در قدح و آب می‌خورد
بی‌نغمه‌ای شکفته نگردد دل از شراب
خرم دلی که آب ز دولاب می‌خورد
زاهد به خانه جام بلورم به طاق دید
گفت این گل کدو ز کجا آب می‌خورد؟!
منعش مکن که در نظرش طاق ابرویی‌ست
آن کس که می به گوشهٔ محراب می‌خورد
حیران اضطراب گل و لاله‌ام، مگر
آب این چمن ز شبنم سیماب می‌خورد؟
آسایشی نمانده ز عقل و جنون مرا
در عشق رشته‌ام ز دو سر تاب می‌خورد
مرغی نیم که دانه‌خور بوستان شوم
از چشمه‌سار دام، دلم آب می‌خورد
زنجیر را کشاکش دیوانه بگسلد
زلف تو تاب از دل بی‌تاب می‌خورد
مستی سلیم باد حلال کسی که می
در روز ابر و در شب مهتاب می‌خورد

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مژگان من وظیفهٔ خوناب می‌خورد
غواض نان ز سفرهٔ گرداب می‌خورد
هوش مصنوعی: چشمان زیبا و دلربای من همچون شایستگی‌ای هستند که خون عشق را در دل می‌پاشند، و در عین حال، در میان دنیای پر پیچ و خم زندگی، از نعمت‌های آن بهره می‌برند.
داغم ز دست لاله که در موسم بهار
دارد شراب در قدح و آب می‌خورد
هوش مصنوعی: من از درد و غم دلم گرفته است، چون لاله در فصل بهار هم مشغول نوشیدن شراب است و هم آب می‌خورد.
بی‌نغمه‌ای شکفته نگردد دل از شراب
خرم دلی که آب ز دولاب می‌خورد
هوش مصنوعی: بدون سرود و آهنگ، دل شاداب نمی‌شود، مانند شرابی که به شادی می‌نوشد و مانند آبی که از چرخ آب می‌گیرد.
زاهد به خانه جام بلورم به طاق دید
گفت این گل کدو ز کجا آب می‌خورد؟!
هوش مصنوعی: زاهد که به خانه من آمده بود و جام بلورین من را روی طاق دید، با تعجب گفت این گل کدو از کجا آب می‌گیرد؟!
منعش مکن که در نظرش طاق ابرویی‌ست
آن کس که می به گوشهٔ محراب می‌خورد
هوش مصنوعی: او را از دقت و تماشا بر حذاری نکن، زیرا کسی که در خلوت خود مشغول نوشیدن شراب است، در نگاهش زیبایی خاصی دارد.
حیران اضطراب گل و لاله‌ام، مگر
آب این چمن ز شبنم سیماب می‌خورد؟
هوش مصنوعی: من در پیگل و لاله‌ام و به شدت نگران و متحیرم، آیا آب این چمن از شبنمی که مانند نقره می‌درخشد تغذیه می‌کند؟
آسایشی نمانده ز عقل و جنون مرا
در عشق رشته‌ام ز دو سر تاب می‌خورد
هوش مصنوعی: در عشق دیگر نه آرامشی برای من باقی مانده و نه از عقل خبری هست. احساساتم مانند رشته‌ای است که از دو سمت کشیده می‌شود و در حال نوسان است.
مرغی نیم که دانه‌خور بوستان شوم
از چشمه‌سار دام، دلم آب می‌خورد
هوش مصنوعی: پرنده‌ای هستم که می‌خواهم در باغ دانه‌خور شوم، اما از چشمه‌های سرسبز دلم خیلی تشنه است.
زنجیر را کشاکش دیوانه بگسلد
زلف تو تاب از دل بی‌تاب می‌خورد
هوش مصنوعی: زنجیر را در کشاکش دیوانگی، موهای تو آنقدر جذاب هستند که دل بی‌تاب من تاب نمی‌آورد و می‌شکند.
مستی سلیم باد حلال کسی که می
در روز ابر و در شب مهتاب می‌خورد
هوش مصنوعی: نوشیدن شراب حلال است برای کسی که در روز ابرزده و در شب روشن ماه، این کار را انجام می‌دهد.