شمارهٔ ۴۳۸
گل ز بویت در گلستان لاف شاهی میزند
لاله از داغ تو بر گلها سیاهی میزند
بس که بازار گرفتاری ز عشقت گرم شد
مخرغ خود را مضطرب بر دام ماهی میزند
با وجود ناتوانی، عاجز کس نیستیم
شمع ما سیلی به باد صبحگاهی میزند
گوید از سرو چمن، بالای من موزونتر است
حرفهای راست با این کجکلاهی میزند
عشق را با تیرهبختان التفات دیگر است
برق دایم خویشتن را بر سیاهی میزند
اختیاری نیست کار عشق آن بدخو سلیم
راه دل را چشم او خواهی نخواهی میزند
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گل ز بویت در گلستان لاف شاهی میزند
لاله از داغ تو بر گلها سیاهی میزند
هوش مصنوعی: در باغ گلها، بوی تو باعث میشود که گلها به خود ببالند و خود را شاهانه معرفی کنند. همچنین، لالهها به خاطر حسرتی که از وجود تو دارند، برای گلها سایهای از غم و سیاهی به وجود میآورند.
بس که بازار گرفتاری ز عشقت گرم شد
مخرغ خود را مضطرب بر دام ماهی میزند
هوش مصنوعی: بس که از عشق تو، بازار مشکلات و گرفتاریها شلوغ و پررنگ شده است، مرا در حالتی ناآرام کرده که مانند ماهی در دام میزنم.
با وجود ناتوانی، عاجز کس نیستیم
شمع ما سیلی به باد صبحگاهی میزند
هوش مصنوعی: با وجود آنکه ناتوانی و کمبودهایی داریم، اما هرگز خود را ناامید و شکستخورده نمیدانیم. نور و وجود ما همچون شمعی است که در برابر باد صبحگاهی میایستد و محکم و استوار باقی میماند.
گوید از سرو چمن، بالای من موزونتر است
حرفهای راست با این کجکلاهی میزند
هوش مصنوعی: میگوید که سخنان زیبا و درست از زیباییهای طبیعت، همچون سرو چمن، برای من جذابتر است؛ حتی اگر با نگاهی نادرست و کج به آنها بیندازم.
عشق را با تیرهبختان التفات دیگر است
برق دایم خویشتن را بر سیاهی میزند
هوش مصنوعی: عشق به کسانی که بدشانس هستند توجهی متفاوت دارد و مانند نوری دائمی، بر تاریکیهای آنها تابیده میشود.
اختیاری نیست کار عشق آن بدخو سلیم
راه دل را چشم او خواهی نخواهی میزند
هوش مصنوعی: کار عشق به دست خود انسان نیست و دلبسته آن معشوقی هستی که با نگاهی سرنوشت تو را به سمت خود میکشاند؛ خواهی نخواهی، او تو را به سوی خود میکشاند.

سلیم تهرانی