شمارهٔ ۴۲۲
اسیر عشق تو سود و زیان چه میداند
گل چراغ، بهار و خزان چه میداند
اگر ز لطف، تو فکری به حال من نکنی
علاج درد مرا آسمان چه میداند
قدم به ره چو نهد طالب تو، ننشیند
چو سیل بادیه نقل مکان چه میداند
مزن چو ناخن مطرب به پیش خر طنبور
نوای سوختگان را جهان چه میداند
سلیم گفتم دارم به طرهات سخنی
به خنده گفت که هندو زبان چه میداند
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
اسیر عشق تو سود و زیان چه میداند
گل چراغ، بهار و خزان چه میداند
هوش مصنوعی: عاشق تو هیچ از سود و زیان زندگی نمیداند، مثل گلی که نه از روشنی و تاریکی خبر دارد و نه از آمدن بهار و رفتن پاییز.
اگر ز لطف، تو فکری به حال من نکنی
علاج درد مرا آسمان چه میداند
هوش مصنوعی: اگر تو به من کمک نکنی و فکری به حال من نکنی، آسمان هم نمیداند چطور میتوانم دردهایم را درمان کنم.
قدم به ره چو نهد طالب تو، ننشیند
چو سیل بادیه نقل مکان چه میداند
هوش مصنوعی: زمانی که کسی به دنبال تو به راه میافتد، باید مانند سیلابی باشد که نمیایستد و مدام در حرکت است. او نمیداند چه خواهشی در دل دارد و کدام مسیر را باید دنبال کند.
مزن چو ناخن مطرب به پیش خر طنبور
نوای سوختگان را جهان چه میداند
هوش مصنوعی: ناخن مطرب را به خر نشان نده، زیرا دنیا از درد عاشقان بیخبر است.
سلیم گفتم دارم به طرهات سخنی
به خنده گفت که هندو زبان چه میداند
هوش مصنوعی: من به سادگی گفتم که درباره موهایت چیزی دارم بگویم، اما او با خنده پاسخ داد که یک هندو چه میداند و چه حرفی برای گفتن دارد.

سلیم تهرانی