گنجور

شمارهٔ ۴۲۳

از نفس آنچه دلم دید، ز زنجیر ندید
گریه را چون سخن عشق گلوگیر ندید
چون صبا پای سبک نه، که درین ره مجنون
آنچه از نقش قدم دید ز زنجیر ندید
پیش ما رسم تواضع ز تواضع خیزد
خم نشد گردن ما تا خم شمشیر ندید!
تا خیال تو به جاسوسی دل ها برخاست
هیچ کس را بجز از من ز تو دلگیر ندید
کرده معشوق خود آن را، عجبی نیست اگر
روی نان را به همه عمر، گدا سیر ندید
غافل از جلوه ی سبزان نتوان بود سلیم
آنچه در هند دلم دید، به کشمیر ندید

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از نفس آنچه دلم دید، ز زنجیر ندید
گریه را چون سخن عشق گلوگیر ندید
هوش مصنوعی: از احساساتی که در دل دارم، به خاطر زنجیرها نتوانستم گریه کنم. زیرا هیچ چیز به اندازه احساسات عاشقانه‌ام گلویم را فشرده نمی‌کند.
چون صبا پای سبک نه، که درین ره مجنون
آنچه از نقش قدم دید ز زنجیر ندید
هوش مصنوعی: وقتی باد صبا به آرامی قدم برمی‌دارد، مجنون در این مسیر هر چیزی را که از ردپای خود مشاهده کرد، فقط به زنجیر نمی‌بیند.
پیش ما رسم تواضع ز تواضع خیزد
خم نشد گردن ما تا خم شمشیر ندید!
هوش مصنوعی: در حضور ما، فروتنی به خاطر تو ایجاد می‌شود. گردن ما هرگز به خاطر هیچ چیز پایین نمی‌آید، مگر اینکه شمشیر را ببینیم.
تا خیال تو به جاسوسی دل ها برخاست
هیچ کس را بجز از من ز تو دلگیر ندید
هوش مصنوعی: زمانی که فکر تو به سرکشی دل‌ها پرداخت، هیچ کسی جز من را ناراحت از تو ندیدم.
کرده معشوق خود آن را، عجبی نیست اگر
روی نان را به همه عمر، گدا سیر ندید
هوش مصنوعی: اگر محبوب کسی به او توجهی نکند، تعجبی نیست که آن فرد در تمام عمرش حتی روی نان را هم نبیند و همیشه گدت‌وار زندگی کند.
غافل از جلوه ی سبزان نتوان بود سلیم
آنچه در هند دلم دید، به کشمیر ندید
هوش مصنوعی: در زیبایی‌های طبیعت و زندگی، نمی‌توان از جلوه‌های طبیعت سبز غافل بود. من چیزی را که در دل و جان خودم احساس کردم، در کشمیر پیدا نکردم.