گنجور

شمارهٔ ۴۲۱

آنکه در پیری می عشرت به ساغر می‌کند
در کنار بام، مستی چون کبوتر می‌کند
گفتگوی مردم دیوانه دارد تازگی
تا سخن سر می‌کند، صد کس قلم سر می‌کند
از حقارت ننگرند اهل نظر سوی کسی
مور را آیینه‌ام نسبت به جوهر می‌کند
همچو نیکان می‌توان شد، بخت اگر یاری کند
قطره را امیدوار از خویش، گوهر می‌کند
خود به خود گردد مهیا حسن را اسباب ناز
مرغ دیبا بالش او را پر از پر می‌کند
وادی سرگشتگی هم خالی از همچشم نیست
گردباد از رشک مجنون خاک بر سر می‌کند
آسمان همچون حباب از جوش اشک من سلیم
برده سر در آب، تا باز از کجا برمی‌کند

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آنکه در پیری می عشرت به ساغر می‌کند
در کنار بام، مستی چون کبوتر می‌کند
هوش مصنوعی: آن کسی که در سن پیری به خوشی و شادمانی می‌پردازد و در کنار خانه‌اش نوشیدن می‌کند، مانند کبوتر، در مسرت و سرور غرق می‌شود.
گفتگوی مردم دیوانه دارد تازگی
تا سخن سر می‌کند، صد کس قلم سر می‌کند
هوش مصنوعی: مردم دیوانه در گفتگوهایشان تازگی و جذابیت دارند؛ چرا که وقتی شروع به صحبت می‌کنند، صدای بسیاری از افراد به میان می‌آید و آنها نیز نظرهای خود را مطرح می‌کنند.
از حقارت ننگرند اهل نظر سوی کسی
مور را آیینه‌ام نسبت به جوهر می‌کند
هوش مصنوعی: اهل نظر به چیزهای کوچک و بی‌اهمیت توجه نمی‌کنند و مانند مورچه‌ای هستند که وقتی به آینه نگاه می‌کند، نمی‌تواند ویژگی‌های واقعی و ارزشمند خود را ببیند.
همچو نیکان می‌توان شد، بخت اگر یاری کند
قطره را امیدوار از خویش، گوهر می‌کند
هوش مصنوعی: اگر بخت و اقبال همراهی کند، هر فردی می‌تواند به خوبی‌هایی دست یابد و قطره‌ای که از خود امید داشته باشد، می‌تواند به مانند مروارید ارزشمند تبدیل شود.
خود به خود گردد مهیا حسن را اسباب ناز
مرغ دیبا بالش او را پر از پر می‌کند
هوش مصنوعی: به طور طبیعی، زیبایی خود را با وسایل ناز و لذت همراه می‌کند، مانند آنکه پرنده‌ زیبایی بر روی بالش نرم و ابریشمی نشسته باشد و آن را با پرهای نازک پر کند.
وادی سرگشتگی هم خالی از همچشم نیست
گردباد از رشک مجنون خاک بر سر می‌کند
هوش مصنوعی: در دنیای گمراهی، حتی در دل این سرگردانی نیز، عواطف و احساسات وجود دارند. مانند گردباد که از حسادت مجنون به خود می‌پیچد و خاک را بر سر می‌ریزد.
آسمان همچون حباب از جوش اشک من سلیم
برده سر در آب، تا باز از کجا برمی‌کند
هوش مصنوعی: آسمان مانند حبابی است که به خاطر اشک‌های من از تلاطم، سرش در آب فرو رفته و حالا نمی‌دانم از کجا دوباره باید به سطح بیاید.