گنجور

شمارهٔ ۴۱۱

رونق ناموس را چون عشق رسوا بشکند
نام یوسف چون بری، رنگ زلیخا بشکند
پیش ساقی لب ز حرف زهد و تقوی بسته ایم
کاسه ی زاهد مبادا بر سر ما بشکند!
بر من از بس منت بال هما آید گران
سایه ی او استخوانم را در اعضا بشکند
از نشاطم صحبت احباب برهم می خورد
بشکند گر توبه ی من، جام و مینا بشکند
دل چو الفت کرد با عشق نکورویان بلاست
کشتی ما چون برون آید ز دریا بشکند
ترسم از بس دست او می لرزد از شرم لبت
شیشه ی اعجاز در دست مسیحا بشکند
با دف و نی جانب میخانه می آید سلیم
کس ندیدیم توبه با این شور و غوغا بشکند

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

رونق ناموس را چون عشق رسوا بشکند
نام یوسف چون بری، رنگ زلیخا بشکند
هوش مصنوعی: اگر عشق به بلا و رسوایی بکشاند، دیگر نام محبوب مانند یوسف زیبا و دلربا نخواهد بود و رنگ و روی عاشق به زیبایی زلیخا نخواهد درخشید.
پیش ساقی لب ز حرف زهد و تقوی بسته ایم
کاسه ی زاهد مبادا بر سر ما بشکند!
هوش مصنوعی: ما برای خودمان لب به سخن از زهد و پرهیز نمی‌زنیم و به خوشی‌های زندگی می‌پردازیم؛ نمی‌خواهیم که رفتار زاهدانه‌مان به ما آسیب برساند.
بر من از بس منت بال هما آید گران
سایه ی او استخوانم را در اعضا بشکند
هوش مصنوعی: به خاطر محبت و لطف بی‌نهایتی که به من داری، احساس می‌کنم که این بار سنگینی بر دوشم احساس می‌شود و گاهی این بار به قدری سنگین است که قادر به تحمل آن نیستم.
از نشاطم صحبت احباب برهم می خورد
بشکند گر توبه ی من، جام و مینا بشکند
هوش مصنوعی: وقتی که من شاد و سرزنده هستم، صحبت‌های دوستانم به هم می‌ریزد. اگر توبه من بشکند، لیوان و ظرف شراب هم خواهند شکست.
دل چو الفت کرد با عشق نکورویان بلاست
کشتی ما چون برون آید ز دریا بشکند
هوش مصنوعی: دل وقتی به عشق زیبایانی وابسته شود، دچار دردسری می‌شود. این مانند آن است که کشتی ما وقتی از دریا خارج شود، شکسته می‌شود.
ترسم از بس دست او می لرزد از شرم لبت
شیشه ی اعجاز در دست مسیحا بشکند
هوش مصنوعی: نگرانم که از شدت شرم، دست او آنقدر بلرزد که شیشه‌ی معجزه در دستان مسیحا بشکند.
با دف و نی جانب میخانه می آید سلیم
کس ندیدیم توبه با این شور و غوغا بشکند
هوش مصنوعی: کسی را ندیدیم که در این هیاهو و شوق، توبه‌اش را بشکند و با دف و نی به سمت میخانه بیاید.