شمارهٔ ۴۱۰
دلم چو غنچه ز گلگشت باغ میگیرد
چو لاله دامنم از آب، داغ میگیرد
چو شمع کشته، ز دود فتیلهٔ عنبر
فریبخوردهٔ زلفش دماغ میگیرد
نشان عیش و طرب آنکه در جهان جوید
چو ابلهیست که عنقا سراغ میگیرد
چو عندلیب، مرا سوخت حسرت خاری
که جای بر سر دیوار باغ میگیرد
دلم به هند سلیم از غم بتان عراق
تَذَرْوْ داده ز دست و کلاغ میگیرد
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دلم چو غنچه ز گلگشت باغ میگیرد
چو لاله دامنم از آب، داغ میگیرد
هوش مصنوعی: دل من همچون غنچهای در باغ پر از گل میشود و مانند لالهای که دامنش به آب میخورد، میسوزد و داغ میشود.
چو شمع کشته، ز دود فتیلهٔ عنبر
فریبخوردهٔ زلفش دماغ میگیرد
هوش مصنوعی: شمعی که خاموش شده، از دودی که از فتیلهی عطری ناشی میشود، بوی خوشی را استشمام میکند.
نشان عیش و طرب آنکه در جهان جوید
چو ابلهیست که عنقا سراغ میگیرد
هوش مصنوعی: کسی که در زندگی به دنبال خوشی و سرور باشد، مانند فردی است که به دبدبه و کبکبهای مینگرد و در واقع به دنبال چیزی نایاب و غیرقابل دسترسی است.
چو عندلیب، مرا سوخت حسرت خاری
که جای بر سر دیوار باغ میگیرد
هوش مصنوعی: چنان که بلبل، حسرت گلی را در دل میسوزاند، من نیز آرزوی گلی را دارم که در جایی بر دیوار باغ قرار گیرد.
دلم به هند سلیم از غم بتان عراق
تَذَرْوْ داده ز دست و کلاغ میگیرد
هوش مصنوعی: دل من از غم معشوقهای عراقی درگیر و ناامید است و به دنبال آرامش و خوشی در هند سلیم میگردد، اما هنوز هم در اندیشههای ناخوشایند و تلخ غمانگیز غرق شدهام.

سلیم تهرانی