شمارهٔ ۴۰۹
باغبان خُلد از گلزار ما گل میبرد
همچو تخم گل به تحفه تخم بلبل میبرد
موج نگذارد کسی نزدیک این دریا رود
ابر اگر آبی برد، از چشمهٔ پل میبرد
او تغافل میکند، من هم تغافل میکنم
صرفهای پندارد از من در تغافل میبرد
ای کبوتر، محرم راز محبت نیستی
نامهٔ ما را به سوی یار، بلبل میبرد
این غبار خاطری کز هند من دارم سلیم
آبروی گلشن کشمیر و کابل میبرد
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
باغبان خُلد از گلزار ما گل میبرد
همچو تخم گل به تحفه تخم بلبل میبرد
هوش مصنوعی: باغبان از باغ ما گلها را میچینند و به مانند دانههایی که به بلبل هدیه میدهد، آنها را برای دیگران میبرد.
موج نگذارد کسی نزدیک این دریا رود
ابر اگر آبی برد، از چشمهٔ پل میبرد
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند به دریا نزدیک شود، چون موجها مانع میشوند. اگر ابر آبی به حال خود ببرد، آن آب را از چشمهٔ پل میبرد.
او تغافل میکند، من هم تغافل میکنم
صرفهای پندارد از من در تغافل میبرد
هوش مصنوعی: او به نوعی بیتوجهی میکند، من هم بیتوجهی میکنم. فکر نکند که از من در این بیتوجهی بهرهای میبرد.
ای کبوتر، محرم راز محبت نیستی
نامهٔ ما را به سوی یار، بلبل میبرد
هوش مصنوعی: ای کبوتر، تو که راز محبت را نمیدانی، نمیتوانی نامهمان را به سمت عاشق بگویی، چرا که بلبل این کار را انجام میدهد.
این غبار خاطری کز هند من دارم سلیم
آبروی گلشن کشمیر و کابل میبرد
هوش مصنوعی: این خاطره که از سرزمین هند به یاد دارم، با خود نیکنامی و اعتبار باغهای کشمیر و کابل را به همراه میآورد.

سلیم تهرانی