شمارهٔ ۴۰۳
درد ما خسته دلان تن به مداوا ندهد
صندل آن به که دگر دردسر ما ندهد
دلم از نقش تو در سینه تسلی نشود
کام مرغان قفس را گل دیبا ندهد
سخت کاری ست به سر بردن مجنون در شهر
به که دیوانه ز کف دامن صحرا ندهد
هر کجا حسن تو از چهره نقاب اندازد
فرصت دیدن یوسف به زلیخا ندهد
در چمن بیند اگر جلوه ی بالای ترا
ریشه سرو دگر آب به بالا ندهد
گر دو رنگی نکند در چمن دهر سلیم
باغبان آب به شاخ گل رعنا ندهد
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
درد ما خسته دلان تن به مداوا ندهد
صندل آن به که دگر دردسر ما ندهد
هوش مصنوعی: درد ما دلشکستهها قابل درمان نیست؛ بهتر است که مشکلی دیگر برای ما ایجاد نکند.
دلم از نقش تو در سینه تسلی نشود
کام مرغان قفس را گل دیبا ندهد
هوش مصنوعی: دل من به خاطر یاد تو آرامش پیدا نمیکند؛ همانطور که پرندگان قفس هرگز نمیتوانند از زیبایی گلهای لطیف لذت ببرند.
سخت کاری ست به سر بردن مجنون در شهر
به که دیوانه ز کف دامن صحرا ندهد
هوش مصنوعی: زندگی در شهری که مردم به عقل و منطق میاندیشند و عاشق دیوانهای مانند مجنون به حساب نمیآیند، کار دشواری است. بهتر است چنین دیوانهای در دامن طبیعت و بیابان باشد تا در میان جمعی که او را درک نمیکنند.
هر کجا حسن تو از چهره نقاب اندازد
فرصت دیدن یوسف به زلیخا ندهد
هوش مصنوعی: هر جا که زیبایی تو خود را نشان دهد، فرصتی برای زلیخا تا یوسف را ببیند فراهم نمیشود.
در چمن بیند اگر جلوه ی بالای ترا
ریشه سرو دگر آب به بالا ندهد
هوش مصنوعی: اگر در چمن زیبایی تو را ببیند، دیگر ریشه درخت سرو نمیتواند به آب روی بیاورد.
گر دو رنگی نکند در چمن دهر سلیم
باغبان آب به شاخ گل رعنا ندهد
هوش مصنوعی: اگر باغبان در دنیای پر از رنگ و نیرنگ، صادق و درستکار باشد، هرگز آب به شاخههای گل زیبا نخواهد داد.

سلیم تهرانی