گنجور

شمارهٔ ۴۰

ما گرفتاریم و غیر از ناله نبود کار ما
بیضهٔ بلبل بود هر غنچهٔ گلزار ما
دست بر سر می‌زند همچون مگس شکرفروش
زهر خود را بس که شیرین کرد در بازار ما
عشق کار خویش را کی می گذارد ناتمام
چارسویی می کند یک خشت را معمار ما
بر سر ما گر رسد دستی، ز بس آشفته ایم
مغز سر چون گرد خیزد از سر دستار ما
ما اسیران بس که در کوی محبت عاجزیم
پیش هر شبنم کند افتادگی دیوار ما
یاد زلف خوبرویان موج کفر باطن است
در درون ماست چون نال قلم زنار ما
عشق دایم عشقبازان را به کشتن می دهد
لشکر ما در شکست است از سپهسالار ما
کو توانایی که پا از آستان بیرون نهیم
هند اگر چون سایه آید در پس دیوار ما
داغ سودا سوختیم از عشق تا بر سر سلیم
مهر شد دیگر ز دیوان جنون طومار ما

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ما گرفتاریم و غیر از ناله نبود کار ما
بیضهٔ بلبل بود هر غنچهٔ گلزار ما
هوش مصنوعی: ما در وضعیتی سخت و ناامید کننده به سر می‌بریم و جز ناله و اندوه چیزی برای ما باقی نمانده است. هر غنچه‌ای که در باغ وجود دارد، مانند بیضه‌ای است که برای بلبل در قفس مانده و نمی‌تواند به زندگی‌اش ادامه دهد.
دست بر سر می‌زند همچون مگس شکرفروش
زهر خود را بس که شیرین کرد در بازار ما
هوش مصنوعی: شخصی مانند مگس شکرفروش که هر لحظه بر سر خود می‌زند، در نمایش زهر خود غرق شده و این نشان‌دهنده‌ای از شیرینی چیزی است که در بازار ما وجود دارد.
عشق کار خویش را کی می گذارد ناتمام
چارسویی می کند یک خشت را معمار ما
هوش مصنوعی: عشق هیچ گاه کار خود را نیمه نمی‌گذارد و مانند معمار، هر بخشی را با دقت و مهارت تمام می‌کند.
بر سر ما گر رسد دستی، ز بس آشفته ایم
مغز سر چون گرد خیزد از سر دستار ما
هوش مصنوعی: اگر دستی بر سر ما بیاید، به خاطر آشفتگی ما، مانند گردی که از دور روی دستار ما بلند می‌شود، مغز ما نیز به هم خواهد ریخت.
ما اسیران بس که در کوی محبت عاجزیم
پیش هر شبنم کند افتادگی دیوار ما
هوش مصنوعی: ما از شدت عشق و وابستگی به خداوند، آن‌قدر ناتوان و بی‌چاره‌ایم که حتی نمی‌توانیم از یک شبنم کوچک هم خودمان را محفوظ کنیم و دیوارهای وجودمان به آسانی خراب می‌شوند.
یاد زلف خوبرویان موج کفر باطن است
در درون ماست چون نال قلم زنار ما
هوش مصنوعی: یاد زلف زیبای خوبروان، نشانه‌ای از باطن ناپاک است که در دل‌های ما وجود دارد، مانند ناله‌ای که قلم‌زن بر دور کمر ما می‌زند.
عشق دایم عشقبازان را به کشتن می دهد
لشکر ما در شکست است از سپهسالار ما
هوش مصنوعی: عشق همیشه موجب اندوه و رنج عاشقان می‌شود و در برابر دشمنان، نیروهای ما از فرمانده‌مان شکست خورده‌اند.
کو توانایی که پا از آستان بیرون نهیم
هند اگر چون سایه آید در پس دیوار ما
هوش مصنوعی: کیست که بتواند از آستانه وارد شود و هند را پشت دیوار ما ببیند، اگر مانند سایه‌ای باشد که در پی ما می‌آید؟
داغ سودا سوختیم از عشق تا بر سر سلیم
مهر شد دیگر ز دیوان جنون طومار ما
هوش مصنوعی: ما به خاطر عشق با شدت و حرارت، داغی را تحمل کردیم، تا جایی که سرانجام مهر و محبت به ما روی آورد. دیگر از جنون و دیوانگی ما، داستان و سرگذشتی باقی مانده است.