شمارهٔ ۳۹۸
بیلب او باده بر طبع ایاغم میخورد
نکهت گل بیرخ او بر دماغم میخورد
در طریق عشقبازی هرکجا پروانهایست
سرمهٔ خاموشی از دود چراغم میخورد
مست می خواهد که گل بر بار باشد صبح و شام
لاله خون از دست گلچینان باغم میخورد
جور بخت تیره را از من درین وادی مپرس
در زمان زندگی دیدم که زاغم میخورد
دشمنی دارد مداوا با جراحتهای من
گر به دست پنبه افتد، خون داغم میخورد
تا قیامت روی هشیاری نمیبیند سلیم
هرکه چون منصور، رشحی از ایاغم میخورد
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بیلب او باده بر طبع ایاغم میخورد
نکهت گل بیرخ او بر دماغم میخورد
هوش مصنوعی: این بیت به تصویر میکشد که بدون لبان محبوب، شراب بر دل و روح من طعمی دلپذیر دارد، مانند عطر گل که در غیاب چهره او بر جانم حس شادابی میبخشد. در واقع، شاعر با استفاده از این تصاویر، احساسی از عشق و زیبایی را در شرایطی که محبوبش در دسترس نیست، بیان میکند.
در طریق عشقبازی هرکجا پروانهایست
سرمهٔ خاموشی از دود چراغم میخورد
هوش مصنوعی: در راه عشق و عاشقانهها هر جا که پروانهای باشد، من از دود چراغم به آرامی غم و سکوت را میچشم.
مست می خواهد که گل بر بار باشد صبح و شام
لاله خون از دست گلچینان باغم میخورد
هوش مصنوعی: مستم میخواهد که گل همیشه در حال شکفتن باشد، در حالی که صبح و شب لالهها از دست باغبانان زخمی میشوند و خون میریزند.
جور بخت تیره را از من درین وادی مپرس
در زمان زندگی دیدم که زاغم میخورد
هوش مصنوعی: در این جمله، گوینده از سختیها و ناامیدیهای ناشی از سرنوشت بد خود در زندگی صحبت میکند. او به کسی که از او درباره مشکلاتش میپرسد پاسخ میدهد که نیازی به مطرح کردن آن نیست، زیرا خود او در دورهای از زندگیاش شاهد بدبختیهایی بوده که به شکل زاغ، نماد ناامیدی و بداقبالی، او را آزار دادهاند. این بیان نشاندهنده تجربیات تلخی است که گوینده پشت سر گذاشته است.
دشمنی دارد مداوا با جراحتهای من
گر به دست پنبه افتد، خون داغم میخورد
هوش مصنوعی: شخصی در زندگیام وجود دارد که میتواند دردهای من را تسکین دهد، اما اگر به آرامی و بیدقت به آن بپردازد، دردهایم همچنان زنده و عمیق خواهند ماند.
تا قیامت روی هشیاری نمیبیند سلیم
هرکه چون منصور، رشحی از ایاغم میخورد
هوش مصنوعی: هر کسی که مانند منصور، ذرهای از عشق و مجد درونی را تجربه کند، تا ابد در حالتی از هشیاری و بیداری نخواهد بود.

سلیم تهرانی