شمارهٔ ۳۹۷
ازین حسرت که دور از دامن دلدار میماند
ز شیون پنجهٔ دستم به موسیقار میماند
درین گلشن کسی را چون امید عافیت باشد؟
که رنگ گل به رنگ مردم بیمار میماند
بهای باده را پیر مغان گر جنس میگیرد
نه سر چون صبح مستان را و نه دستار میماند
سخن در وصف زلفش خیزد از روی سخن، آری
حدیث طرهٔ خوبان به حرف مار میماند
تماشای گلم بیاو سلیم از بس خلد بر دل
نگه در چشم خونبارم به نوک خار میماند
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ازین حسرت که دور از دامن دلدار میماند
ز شیون پنجهٔ دستم به موسیقار میماند
هوش مصنوعی: به دلیل ناراحتی از اینکه از حضور محبوبم دور هستم، احساس تنهایی و بیکسی میکنم و این دردی که در من ایجاد شده، شبیه به بازی کردن با ساز موسیقی است که شاید نتواند احساسات واقعیام را منتقل کند.
درین گلشن کسی را چون امید عافیت باشد؟
که رنگ گل به رنگ مردم بیمار میماند
هوش مصنوعی: آیا در این باغ کسی هست که به امید سلامتی زندگی کند؟ چرا که رنگ گلها شبیه حال و روز آدمهای بیمار است.
بهای باده را پیر مغان گر جنس میگیرد
نه سر چون صبح مستان را و نه دستار میماند
هوش مصنوعی: پیر مغان وقتی بهای شراب را میگیرد، نه به سر خوشی و مستی مستان نگاه میکند و نه به ظاهر و پوشش.
سخن در وصف زلفش خیزد از روی سخن، آری
حدیث طرهٔ خوبان به حرف مار میماند
هوش مصنوعی: این جمله میگوید که وقتی درباره زیبایی زلف محبوب صحبت میشود، این سخن به قدری دلنشین و جذاب است که شبیه به سخنان زیبا و فریبندهای میماند که مار از خودش صادر میکند. به عبارت دیگر، توصیف زلف محبوب آنقدر زیباست که میتوان آن را با زیباترین و فریبندهترین کلمات مقایسه کرد.
تماشای گلم بیاو سلیم از بس خلد بر دل
نگه در چشم خونبارم به نوک خار میماند
هوش مصنوعی: تماشای زیباییام بدون محبوبم مثل این است که باغ بهشت به قلبم نگاه کند، اما چشمانم همچنان به خاطر درد و اشک، به سرخی میگراید و احساس میکنم مانند نوک خار میماند.

سلیم تهرانی