شمارهٔ ۳۸۴
به من هردم ز روی مهربانی یار میپیچد
به آن گرمی که گویی شعلهای بر خار میپیچد
به دستی جام و در دست دگر سیب ذقن دارم
فلک از رشک من امشب به خود چون مار میپیچد
سروکاری دلم با جلوهٔ مستانهای دارد
که گل بر خویش میپیچد، چو او دستار میپیچد
ازان بر هر طرف افتند در معمورهٔ عشقت
که موج سیل بر پای در و دیوار میپیچد
شکر را خندهٔ شیرین او هرگه به یاد آید
فغانش در نیستان همچو موسیقار میپیچد
ز عکس ماه و موج آب در شبها به جوش آیم
که پندارم بت من چیرهٔ زرتار میپیچد
به عجز خویش کردم اعتراف از هیبت عشقت
جهان دست حریفان را به روز کار میپیچد
برهمن از برای آنکه اخلاصش به یاد آرد
به جای رشته بر انگشت بت زنار میپیچد
گریزی نیست از همصحبت خوش، اهل عالم را
گهر همچون گره بر رشتهٔ هموار میپیچد
به یکدیگر سر و تن جذبهٔ آمیزشی دارند
تن منصور چون نخل کدو بر دار میپیچد
به زیر آسمان هر مصرعم آوازهای دارد
سلیم آری صدای تند در کهسار میپیچد
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به من هردم ز روی مهربانی یار میپیچد
به آن گرمی که گویی شعلهای بر خار میپیچد
هوش مصنوعی: هر لحظه از روی محبت یار، احساسی به من دست میدهد که گرمیاش مثل شعلهای است که بر روی خارها میرقصد.
به دستی جام و در دست دگر سیب ذقن دارم
فلک از رشک من امشب به خود چون مار میپیچد
هوش مصنوعی: امشب در یک دست جام و در دست دیگر سیب دارم و ستارهها از حسادت من به شدت در حرکت و نوسان هستند، مانند ماری که به دور خود میپیچد.
سروکاری دلم با جلوهٔ مستانهای دارد
که گل بر خویش میپیچد، چو او دستار میپیچد
هوش مصنوعی: دلم به زیباییای مشغول است که مانند گلی به خود میپیچد، همانطور که او نیز به خود شال میپیچد.
ازان بر هر طرف افتند در معمورهٔ عشقت
که موج سیل بر پای در و دیوار میپیچد
هوش مصنوعی: از هر سو به سوی عشق تو هجوم میآورند، مانند اینکه سیل به در و دیوار میخورد و آنها را میلرزاند.
شکر را خندهٔ شیرین او هرگه به یاد آید
فغانش در نیستان همچو موسیقار میپیچد
هوش مصنوعی: وقتی که به لبخند شیرین او فکر میکنم، همیشه آوای اندوهش در ذهنم میپیچد، مانند صدای یک نوازنده در نیستان.
ز عکس ماه و موج آب در شبها به جوش آیم
که پندارم بت من چیرهٔ زرتار میپیچد
هوش مصنوعی: در شبها از تأثیر تصویر ماه و امواج آب به شدت به هیجان میآیم، زیرا تصور میکنم معشوق من مانند رزمندهای دلیر در حال حرکت و پیچش است.
به عجز خویش کردم اعتراف از هیبت عشقت
جهان دست حریفان را به روز کار میپیچد
هوش مصنوعی: از آنجا که عشق تو من را به شدت تحت تأثیر قرار داده، به ناتوانی خود اعتراف میکنم. به طوری که در روزی که کار حریفان به اوج خود رسیده، جهانی که به آنان تعلق دارد نیز به گرداب پیچیدگی و دشواری مبتلا میشود.
برهمن از برای آنکه اخلاصش به یاد آرد
به جای رشته بر انگشت بت زنار میپیچد
هوش مصنوعی: برهمن به خاطر یادآوری اخلاصش، به جای اینکه رشتهای را به دور انگشتش بپیچد، زنجیری به دور انگشت بت میتابد.
گریزی نیست از همصحبت خوش، اهل عالم را
گهر همچون گره بر رشتهٔ هموار میپیچد
هوش مصنوعی: فرار از گفتگو با افراد خوشصحبت ممکن نیست، چرا که مانند جواهری که بر روی رشتهای صاف و هموار میپیچد، انسانها نیز در زندگی خود تحت تاثیر این نوع ارتباطات قرار میگیرند.
به یکدیگر سر و تن جذبهٔ آمیزشی دارند
تن منصور چون نخل کدو بر دار میپیچد
هوش مصنوعی: این جمله به نوعی از ارتباط و جذبه بین دو موجود اشاره دارد که باعث ایجاد پیوندی عمیق میان آنها میشود. مانند تن منصور که مانند شاخههای نخل به سمت بالا و به یکدیگر نزدیک میشوند و به نوعی حرکت و پیچش را نشان میدهد. این توصیف، زیبایی و حرکتی را در این ارتباط به تصویر میکشد.
به زیر آسمان هر مصرعم آوازهای دارد
سلیم آری صدای تند در کهسار میپیچد
هوش مصنوعی: در زیر آسمان هر سرزمینی، صدای سلیم به گوش میرسد و آری، صدای باد تند در کوهها طنینانداز میشود.