شمارهٔ ۳۷۵
خوش آن عاشق که خون از دیدهٔ نمناک او ریزد
چو لاله داغ دل از سینهٔ صد چاک او ریزد
به زاهد جام می را چون توان دادن، ستم باشد
که بعد از مرگ هم کس جرعه ای بر خاک او ریزد
من آن صحرای آتش خیز را مانم که از خشکی
شرر چون شبنم از جنبیدن خاشاک او ریزد
بیا زاهد که در ساغر شرابی هست مستان را
که کوثر آب نتواند به دست تاک او ریزد
به دعوی با جهان گر عشق برخیزد، چه دشوار است؟
که طرح تازه ای نیکوتر از افلاک او ریزد
دل عاشق نصیبی دارد از ناخن که چون میرد
همه کس ناخن خود چیند و بر خاک او ریزد
بهار است و سلیم از بی کسان این گلستان است
مگر گاهی صبا مشت گلی بر خاک او ریزد
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوش آن عاشق که خون از دیدهٔ نمناک او ریزد
چو لاله داغ دل از سینهٔ صد چاک او ریزد
هوش مصنوعی: عاشقانی که اشکهایشان از چشمانشان سرازیر میشود، بسیار زیبا هستند. مانند گل لاله که بر اثر درد و داغی که در دل دارند، اشک میریزند. این تجلی احساس عشق و غم در وجود آنان نشاندهندهی عمق عشق و رنجی است که تجربه میکنند.
به زاهد جام می را چون توان دادن، ستم باشد
که بعد از مرگ هم کس جرعه ای بر خاک او ریزد
هوش مصنوعی: اگر بتوان به زاهد جام می داد، پس پس از مرگش ظلم است که حتی کسی جرعهای بر خاک او نریزد.
من آن صحرای آتش خیز را مانم که از خشکی
شرر چون شبنم از جنبیدن خاشاک او ریزد
هوش مصنوعی: من همچون دشت سوزانی هستم که از خشکی، آتش به جانش افتاده و مثل شبنم، ذرات سوختهای از خاشاکش به زمین میریزد.
بیا زاهد که در ساغر شرابی هست مستان را
که کوثر آب نتواند به دست تاک او ریزد
هوش مصنوعی: بیا ای زاهد، زیرا در جام شرابی وجود دارد که مستان را سیراب میکند و هیچ آبی نمیتواند مانند آن را فراهم کند.
به دعوی با جهان گر عشق برخیزد، چه دشوار است؟
که طرح تازه ای نیکوتر از افلاک او ریزد
هوش مصنوعی: اگر عشق به مقابله با جهان برخیزد، چه چیزی برایش دشوار است؟ چرا که میتواند ایدهای نو و بهتر از آسمانها پدید آورد.
دل عاشق نصیبی دارد از ناخن که چون میرد
همه کس ناخن خود چیند و بر خاک او ریزد
هوش مصنوعی: دل عاشق از عشق و محبت بهرهای دارد که وقتی معشوق از دنیا میرود، همه افراد به یاد او ناخنهای خود را میچینند و بر خاک او میریزند.
بهار است و سلیم از بی کسان این گلستان است
مگر گاهی صبا مشت گلی بر خاک او ریزد
هوش مصنوعی: فصل بهار است و سلیم، تنها کسی که در این گلستان وجود دارد، مگر اینکه گاهی نسیم، تعدادی گل را بر روی خاک او بریزد.