شمارهٔ ۳۷۳
در چمن دوش صبا بوی تو سودا میکرد
گل به کف داشت زر و غنچه گره وامیکرد
سرو قد تو ز بیرون چو خرامان بگذشت
چمن از رخنهٔ دیوار تماشا میکرد
نتوان کام به زور از لب معشوق گرفت
گر میسر شدی این کار، زلیخا میکرد
گوشهگیری چو من ایام ندیدهست، کجاست
آنکه دایم هوس دیدن عنقا میکرد
رخصت گریه مرا نیست، وگرنه مژهام
خندهٔ موج، گره بر لب دریا میکرد
آنچه در حوصله گنجد به طلب، گر موسی
زود بیهوش نمیگشت تماشا میکرد
نتوانم که کشم منت بیگانه سلیم
چارهٔ درد دلم ورنه مسیحا میکرد
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
در چمن دوش صبا بوی تو سودا میکرد
گل به کف داشت زر و غنچه گره وامیکرد
هوش مصنوعی: بهار گذشته، نسیم صبحگاهی بوی تو را میآورد و در میان گلها، گلها با دست گلبرگهای زرین و غنچههای بسته، چیده شده و در هم گره میخوردند.
سرو قد تو ز بیرون چو خرامان بگذشت
چمن از رخنهٔ دیوار تماشا میکرد
هوش مصنوعی: وقتی تو با قامت زیبا و بلندت از کنار میگذشتی، باغ از لای دیوار تماشا میکرد.
نتوان کام به زور از لب معشوق گرفت
گر میسر شدی این کار، زلیخا میکرد
هوش مصنوعی: نمیتوان با زور و فشار از لب معشوق چیز خواست و به دست آورد. اگر چنین کاری ممکن بود، زلیخا (که عاشق یوسف بود) این کار را انجام میداد.
گوشهگیری چو من ایام ندیدهست، کجاست
آنکه دایم هوس دیدن عنقا میکرد
هوش مصنوعی: کسی مثل من که در گوشهگیری به سر میبرم، روزگار را هیچ وقت نچشیده است. کیست آن که همیشه آرزوی دیدن پرندهی افسانهای را در سر داشته باشد؟
رخصت گریه مرا نیست، وگرنه مژهام
خندهٔ موج، گره بر لب دریا میکرد
هوش مصنوعی: اجازه ندارم که گریه کنم، وگرنه چشمانم مانند موجها میخندید و لب دریا را به هم میپیچید.
آنچه در حوصله گنجد به طلب، گر موسی
زود بیهوش نمیگشت تماشا میکرد
هوش مصنوعی: هر چیزی که در حد و ظرفیت انسان باشد، باید به دنبال آن برود. اگر موسی به سرعت بیهوش نمیشد، میتوانست از تماشا کردن چیزهای بزرگ و شگفتانگیز لذت ببرد.
نتوانم که کشم منت بیگانه سلیم
چارهٔ درد دلم ورنه مسیحا میکرد
هوش مصنوعی: من نمیتوانم بار سنگین منت یک بیگانه را تحمل کنم. اگر راهی برای درمان درد دلم بود، مانند مسیحا به درمان آن میپرداختم.