گنجور

شمارهٔ ۳۶۴

امشب گل شکفتگی ما دو رنگ بود
نقل شراب، پسته ی خندان تنگ بود
ساقی ز چهره آینه بر روی بزم داشت
مطرب ز پنجه، شانه کش زلف چنگ بود
گل از حجاب لاله رخان حال غنچه داشت
شکر ز خنده ی لب خوبان به تنگ بود
می کرد مدعی به من اظهار دوستی
امشب ستاره پنبه ی داغ پلنگ بود
هر موج کز محیط پرآشوب روزگار
برخاست، چون ملاحظه کردم نهنگ بود
ننمود مرگ هیچ کس از بیم جان مرا
اوقات عمر من همه چون روز جنگ بود
گردد دلم شکسته ز تندی بوی گل
آن روزگار رفت که این شیشه سنگ بود
چون صورت فرنگ، نگاه تو عام شد
رفت آن زمان که عرصه بر احباب تنگ بود
موج شراب، صیقل آن تا نشد سلیم
چون برگ تاک، آینه ام زیر زنگ بود

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

امشب گل شکفتگی ما دو رنگ بود
نقل شراب، پسته ی خندان تنگ بود
هوش مصنوعی: امشب گل زیبا و شگفت‌انگیز ما رنگ‌های مختلفی داشت و در کنار آن، شراب و پسته‌ای که در تنگ بود، بسیار شادی‌آور و خوشحال‌کننده به نظر می‌رسید.
ساقی ز چهره آینه بر روی بزم داشت
مطرب ز پنجه، شانه کش زلف چنگ بود
هوش مصنوعی: ساقی با چهره‌اش، آینه‌ای بود که در آن می‌درخشید، و مطرب با نواختن سازش، مثل کسی که با دستش در میان زلف‌ها بازی می‌کند، حال و هوای جشن را به وجود می‌آورد.
گل از حجاب لاله رخان حال غنچه داشت
شکر ز خنده ی لب خوبان به تنگ بود
هوش مصنوعی: گلی از زیبایی و حجاب چهره ی لاله‌ها به حالت غنچه در آمده بود و شکر از خنده‌ی لب‌های زیبا به شدت برآشفته بود.
می کرد مدعی به من اظهار دوستی
امشب ستاره پنبه ی داغ پلنگ بود
هوش مصنوعی: شخصی که خود را مدعی دوستی من می‌داند، امشب به گونه‌ای رفتار کرد که به نظر می‌رسید به جای صداقت، مانند ستاره‌ای داغ و خطرناک بود.
هر موج کز محیط پرآشوب روزگار
برخاست، چون ملاحظه کردم نهنگ بود
هوش مصنوعی: هر موجی که از دریا و آشفتگی‌های زندگی بلند می‌شود، وقتی به آن دقت کردم، متوجه شدم که در عمق آن یک نهنگ بزرگ نهفته است.
ننمود مرگ هیچ کس از بیم جان مرا
اوقات عمر من همه چون روز جنگ بود
هوش مصنوعی: هیچ کس به خاطر ترس از مرگ، مرگش را نشان نداده است و تمام لحظات زندگی‌ام مانند روزهای جنگ بوده است.
گردد دلم شکسته ز تندی بوی گل
آن روزگار رفت که این شیشه سنگ بود
هوش مصنوعی: دل من به خاطر بوی تند گل در آن روزگار، شکسته و ناراحت است؛ زمانی که این شیشه، محکم و از سنگ ساخته شده بود.
چون صورت فرنگ، نگاه تو عام شد
رفت آن زمان که عرصه بر احباب تنگ بود
هوش مصنوعی: زمانی که نگاه تو به زیبایی و ظرافت بیان شد، همه مردم تحت تأثیر آن قرار گرفتند و در آن زمان که وضعیت بر دوستان نزدیک به تو سخت و دشوار بود، همه چیز تغییر کرد.
موج شراب، صیقل آن تا نشد سلیم
چون برگ تاک، آینه ام زیر زنگ بود
هوش مصنوعی: موج شراب، به مانند پولکی که در دریا قرار دارد، تا زمانی که خالص و زلال نشده است، ذهن و وجودم را مانند آینه‌ای می‌سازد که زیر زنگ و کثیفی قرار دارد. به این معنا که تا زمانی که پاک نشود، نمی‌تواند روشن و شفافی باشد.