گنجور

شمارهٔ ۳۵۶

سودی به ره عشق ز تدبیر نباشد
یک کار نکردیم که تقصیر نباشد
بی زلف تو آرام به فردوس ندارم
جایی نتوان بود که زنجیر نباشد
در هر نفسی رنگ دگر برکند این باغ
با غنچه بگویید که دلگیر نباشد
آیینه به کف گیر که از رشک بمیریم
در کشتن ما حاجت شمشیر نباشد
افسوس جوانی، که خرد هر که ستوری
پرسد ز فروشنده که این پیر نباشد!
معشوق جوان را چه غم عاشق پیر است
نقصان شکر نیست اگر شیر نباشد
فریاد سلیم از ستم او که ندارم
یک شکوه که چون گریه گلوگیر نباشد

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سودی به ره عشق ز تدبیر نباشد
یک کار نکردیم که تقصیر نباشد
هوش مصنوعی: در عشق هیچ سودی به تدبیر و فکر انسان نمی‌رسد، زیرا هر کاری که انجام می‌دهیم، نقص و اشتباهی در آن وجود دارد.
بی زلف تو آرام به فردوس ندارم
جایی نتوان بود که زنجیر نباشد
هوش مصنوعی: بدون موهای تو، هیچ آرامشی در بهشت برای من وجود ندارد. نمی‌توان جایی یافت که در آن زنجیری نداشته باشم.
در هر نفسی رنگ دگر برکند این باغ
با غنچه بگویید که دلگیر نباشد
هوش مصنوعی: در هر لحظه، این باغ با گل‌هایش رنگ و بویی تازه به خود می‌گیرد. به بقیه بگویید که غمگین نباشند.
آیینه به کف گیر که از رشک بمیریم
در کشتن ما حاجت شمشیر نباشد
هوش مصنوعی: در دست آیینه‌ای داشته باش که با آن به خود بنگریم و از حسادت بمیریم؛ در این حال، نیازی به شمشیر برای کشتن ما نیست.
افسوس جوانی، که خرد هر که ستوری
پرسد ز فروشنده که این پیر نباشد!
هوش مصنوعی: متأسفانه، جوانی و زندگی پر از شور و نشاط به سرعت سپری می‌شود. هر کسی که به دنبال حکمت و تجربه‌ است، باید به دقت دربارهٔ زندگی و زمان خود بیندیشد و از آن بهره‌برداری کند، زیرا پیری و گذر عمر ناگزیر است و نباید به سادگی از کنار آن گذشت.
معشوق جوان را چه غم عاشق پیر است
نقصان شکر نیست اگر شیر نباشد
هوش مصنوعی: عاشق پیر برای معشوق جوان اهمیتی ندارد و او دلیلی برای نگرانی ندارد. مانند این است که اگر شکر نباشد، برای شیر چه نیازی به آن است؟
فریاد سلیم از ستم او که ندارم
یک شکوه که چون گریه گلوگیر نباشد
هوش مصنوعی: سلیم به شدت از ظلم او ناله و فریاد می‌کند، اما نمی‌توانم شکایتی کنم، چون گریه‌ام طوری نیست که در گلو بماند و خفه‌ام کند.