شمارهٔ ۳۵۴
حاصل من نیست از شهد سخن جز کام تلخ
د دهن من زبان تلخ است چون بادام تلخ
گفته اند از نام آتش لب نمی سوزد، ولی
تلخ می گردد دهان من، برم چون نام تلخ
گرچه آب زندگانی می چکد از لب مرا
یک نفس همچون صراحی نیستم بی کام تلخ
زان لب شیرین عجب دارم که اینها سر زند
قاصد آیا از کجا آورده این پیغام تلخ
بوسه ای هم کاشکی می شد نصیب من سلیم
بشنوم تا چند از شیرین لبان دشنام تلخ؟
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
حاصل من نیست از شهد سخن جز کام تلخ
د دهن من زبان تلخ است چون بادام تلخ
هوش مصنوعی: آنچه من از سخن شیرین بدست میآورم فقط تلخی است که در دهانم باقی میماند. زبان من مانند بادام تلخ است.
گفته اند از نام آتش لب نمی سوزد، ولی
تلخ می گردد دهان من، برم چون نام تلخ
هوش مصنوعی: گفتهاند که تنها با یادآوری نام آتش، لبها نمیسوزند، اما وقتی به یاد نام تلخ میافتم، دهانم تلخ میشود.
گرچه آب زندگانی می چکد از لب مرا
یک نفس همچون صراحی نیستم بی کام تلخ
هوش مصنوعی: هرچند که زندگی در حال جاری شدن و لذت بخش است و من از آن بهرهمند میشوم، اما همچنان از تلخیهای این دنیا در امان نیستم و کاملاً راضی نیستم.
زان لب شیرین عجب دارم که اینها سر زند
قاصد آیا از کجا آورده این پیغام تلخ
هوش مصنوعی: از این لب شیرین، تعجب دارم که این پیام تلخ از کجا آمده است. آیا این قاصد چیزی را از کجا آورده که با این طعم شیرین در تناقض است؟
بوسه ای هم کاشکی می شد نصیب من سلیم
بشنوم تا چند از شیرین لبان دشنام تلخ؟
هوش مصنوعی: ای کاش میتوانستم بوسهای از سلیم بگیرم تا برای مدتی از تلخی دشنامهایش رهایی یابم و شیرینی لبانش را بچشم.

سلیم تهرانی