گنجور

شمارهٔ ۳۵۰

بیخودی از گل روی تو کند بلبل صبح
گل شب بو شود از نکهت زلفت گل صبح
چمن حسن تو از آب لطافت سبز است
بر رخت زلف بود تازه تر از سنبل صبح
عمر ما صرف هواداری شمع و گل شد
گاه پروانه شامیم [و] گهی بلبل صبح
جام عشرت منه از کف که خزان زود کند
نوبهار چمن عمر تو فصل گل صبح
زلف شام غمم از بس بود آشفته سلیم
شانه گیر است ز آمیزش او کاکل صبح

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بیخودی از گل روی تو کند بلبل صبح
گل شب بو شود از نکهت زلفت گل صبح
هوش مصنوعی: بلبل بی‌خود از زیبایی گل تو می‌خواند و بوی خوش زلف تو باعث می‌شود که گل صبح، جذاب و دلنشین‌تر شود.
چمن حسن تو از آب لطافت سبز است
بر رخت زلف بود تازه تر از سنبل صبح
هوش مصنوعی: به خاطر لطافت و زیبایی چمن، حسن تو مانند آن سرسبز و دل‌فریب است. زلف‌های تو بر چهره‌ات جلوه‌ای دارد که تازه‌تر از گل سنبل در صبحگاه است.
عمر ما صرف هواداری شمع و گل شد
گاه پروانه شامیم [و] گهی بلبل صبح
هوش مصنوعی: عمر ما در پی‌روی از زیبایی‌ها و لذت‌ها سپری می‌شود. گاهی به مانند پروانه در شب به شمع نزدیک می‌شویم و گاهی در روز مثل بلبل از گل‌ها لذت می‌بریم.
جام عشرت منه از کف که خزان زود کند
نوبهار چمن عمر تو فصل گل صبح
هوش مصنوعی: این شعر به ما می‌گوید که خوشی و لذت را نپایداری می‌کند و ممکن است به زودی تمام شود. پس بهتر است از لحظات زندگی استفاده کنیم، چرا که عمر ما مانند فصلی است که می‌تواند به سرعت به پایان برسد. پس بی‌فروغی و غم را کنار بگذاریم و از زیبایی‌های زندگی لذت ببریم.
زلف شام غمم از بس بود آشفته سلیم
شانه گیر است ز آمیزش او کاکل صبح
هوش مصنوعی: موهای شب غم من از بس که در هم ریخته است، شانه سلیم به خاطر در هم آمیختگی او با موهایش، مانند صبح است.