گنجور

شمارهٔ ۳۴۶

به من ز یاد رخ اوست گلستان محتاج
چو گل فروش نیم من به باغبان محتاج
گر آبرو بفروشی به دشمنان، صد بار
نکوتر است که باشی به دوستان محتاج
به یکدگر همه ی کاینات را کار است
کمان به تیر بود، تیر بر کمان محتاج
گمان سودی اگر هست در تهیدستی ست
ببین چه می طلبد بر در دکان محتاج
به قصد اختر خود گر کشم سلیم آهی
به یک ستاره شود هفت آسمان محتاج

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به من ز یاد رخ اوست گلستان محتاج
چو گل فروش نیم من به باغبان محتاج
هوش مصنوعی: من به خاطر یاد چهره او به اندازه گلستان نیازمندم، مانند گل‌فروشی که به باغبان نیاز دارد.
گر آبرو بفروشی به دشمنان، صد بار
نکوتر است که باشی به دوستان محتاج
هوش مصنوعی: اگر برای دشمنان خود آبرویت را به خطر بیندازی، بهتر است که به دوستانت نیازمند نباشی.
به یکدگر همه ی کاینات را کار است
کمان به تیر بود، تیر بر کمان محتاج
هوش مصنوعی: تمام موجودات عالم به یکدیگر وابسته‌اند و هر کدام نقش خاص خود را در این نظام دارند؛ مانند کمان و تیر که هر یک به دیگری نیاز دارند.
گمان سودی اگر هست در تهیدستی ست
ببین چه می طلبد بر در دکان محتاج
هوش مصنوعی: اگر فکر می‌کنی در فقر و تنگ‌دستی منفعتی وجود دارد، به این نکته توجه کن که نیازمندان چه چیزی را از در دکان می‌طلبند.
به قصد اختر خود گر کشم سلیم آهی
به یک ستاره شود هفت آسمان محتاج
هوش مصنوعی: اگر برای رسیدن به معشوقم آهی بکشم، آنقدر تأثیرگذار خواهد بود که هفت آسمان به آن نیاز پیدا خواهد کرد.