گنجور

شمارهٔ ۳۴۵

زاهد بیا و پرده برافکن ز راز خبث
ما دمکش توایم به آهنگ ساز خبث
عمرت دراز باد که در دورت اژدها
حسرت برد همیشه به عمر دراز خبث
نزدیک تو فرشته نگردد که زیر خاک
می آید از دهان تو بوی پیاز خبث
بعد از طعام هر که بشویی تو دست را
باشد ترا وضو ز برای نماز خبث
حرفی بگو سلیم ز اوضاع روزگار
ما اهل بخیه ایم، مکن احتراز خبث

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زاهد بیا و پرده برافکن ز راز خبث
ما دمکش توایم به آهنگ ساز خبث
هوش مصنوعی: ای زاهد، به ما نزدیک شو و پرده را کنار بزن تا راز ناپاکی‌های ما را ببینی. ما که به نغمه‌ی ناپاکی‌ها می‌رقصیم، در نزدیکی تو هستیم.
عمرت دراز باد که در دورت اژدها
حسرت برد همیشه به عمر دراز خبث
هوش مصنوعی: باشد که عمر تو طولانی بماند، تا همیشه اژدهای حسرت در دور و برت وجود داشته باشد، و در این عمر طولانی، از بدی‌ها و ناپاکی‌ها دوری کنی.
نزدیک تو فرشته نگردد که زیر خاک
می آید از دهان تو بوی پیاز خبث
هوش مصنوعی: وقتی تو نزدیک هستی، فرشتگان نمی‌توانند نزدیک شوند، زیرا از دهانت بوی ناخوشایند پیاز به مشام می‌رسد و این باعث می‌شود که آنها دوری گزینند.
بعد از طعام هر که بشویی تو دست را
باشد ترا وضو ز برای نماز خبث
هوش مصنوعی: هر کس بعد از غذا دست‌هایش را بشوید، برای او وضو برای نماز پاکی به ارمغان می‌آورد.
حرفی بگو سلیم ز اوضاع روزگار
ما اهل بخیه ایم، مکن احتراز خبث
هوش مصنوعی: سلیم، صحبت کن درباره وضعیت روزگار ما. ما در شرایط سختی هستیم، پس از زشتی‌ها پرهیز نکن.