شمارهٔ ۲۸
افروخت از تبسم مینا ایاغ ما
تر شد ز خنده های صراحی دماغ ما
تا جام می به دست رسیده ست سرخوشیم
از آستین رهی ست به سوی دماغ ما
ما را به برگ لاله چه نسبت، که روزگار
هرگز نسوخته ست کسی را به داغ ما
از پای تا به سر چو شفق شعله درگرفت
آن ابر خون گرفته که آمد به باغ ما
داریم شعله ای که ملایم تر از گل است
پروانه ای نسوخته است از چراغ ما
هرگز تهی نگشت ز خون جگر سلیم
هرچند همچو لاله شکسته ست ایاغ ما
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
افروخت از تبسم مینا ایاغ ما
تر شد ز خنده های صراحی دماغ ما
هوش مصنوعی: به خاطر لبخند مینا، آتش اشتیاق ما شعلهور شد و عطر خوش خندههای صراحی بر ما اثر گذاشت.
تا جام می به دست رسیده ست سرخوشیم
از آستین رهی ست به سوی دماغ ما
هوش مصنوعی: ما اکنون که جام می به دست داریم خوشحال و سرمستیم و این خوشحالی همچون جریانی از آستین ما به سوی ذهن و دل ما میآید.
ما را به برگ لاله چه نسبت، که روزگار
هرگز نسوخته ست کسی را به داغ ما
هوش مصنوعی: ما را چه ارتباطی به زیبایی و لطافت گل لاله دارد؟ زیرا هیچکس در این دنیا به خاطر درد و غم ما داغ دیده و داغدار نشده است.
از پای تا به سر چو شفق شعله درگرفت
آن ابر خون گرفته که آمد به باغ ما
هوش مصنوعی: از سر تا پا مانند صبحگاهی که درخشش نارنجی دارد، شعلهور شدهام. آن ابر آختهی خونین که به باغ ما رسید، در قلب من حس طوفانی و شدیدی را به وجود آورده است.
داریم شعله ای که ملایم تر از گل است
پروانه ای نسوخته است از چراغ ما
هوش مصنوعی: ما شعلهای داریم که نرمتر از گل است و هیچ پروانهای به خاطر نور چراغ ما نسوخته است.
هرگز تهی نگشت ز خون جگر سلیم
هرچند همچو لاله شکسته ست ایاغ ما
هوش مصنوعی: هرگز قلب سلیم از غم و اندوه خالی نبوده، هرچند که همچون لالهای شکسته و پژمرده است.