گنجور

شمارهٔ ۲۷

چو تیغ نیست محابا ز خصم پیشهٔ ما
به روی سنگ دود همچو آب شیشهٔ ما
ز شور عشق بود هرکه باخبر، داند
که هست نالهٔ ما بانگ شیر بیشهٔ ما
ز فیض ابر بهاری ز بس تهیدستیم
سلام خشک فرستد به شاخ، ریشهٔ ما
نمانده قدر هنر، ورنه دادی از انصاف
زمانه چون مه نو، آب زر به تیشهٔ ما
شراب بی‌لب معشوق زهر باشد، ازان
چو زهر خورده بود سبز، رنگ شیشهٔ ما
چه گل سلیم تواند کسی ز ما چیدن؟
چو شمع می‌خورد از آتش آب، ریشهٔ ما

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چو تیغ نیست محابا ز خصم پیشهٔ ما
به روی سنگ دود همچو آب شیشهٔ ما
هوش مصنوعی: وقتی که تیغ در دست ما نیست، از دشمن هراسی نداریم؛ همانند دودی که بر روی سنگ نشسته، ما هم به روشنی و زلالی آب شفافیم.
ز شور عشق بود هرکه باخبر، داند
که هست نالهٔ ما بانگ شیر بیشهٔ ما
هوش مصنوعی: هر کسی که از شور و شوق عشق آگاهی دارد، می‌داند که ناله‌ها و فریادهای ما مانند صدای شیر در جنگل است.
ز فیض ابر بهاری ز بس تهیدستیم
سلام خشک فرستد به شاخ، ریشهٔ ما
هوش مصنوعی: به خاطر نعمت باران بهاری، به دلیل اینکه ما خیلی بی‌نصیب و تهی‌دستیم، سلامی خشک و بی‌روح به شاخه و ریشه‌امان ارسال می‌شود.
نمانده قدر هنر، ورنه دادی از انصاف
زمانه چون مه نو، آب زر به تیشهٔ ما
هوش مصنوعی: هنر و ارزش آن در حال حاضر کم‌رنگ شده است؛ اگر چنین نبود، زمانه به ما مثل ماه نو، بهترین نعمت‌ها را می‌داد و ما از آن بهره‌مند می‌شدیم.
شراب بی‌لب معشوق زهر باشد، ازان
چو زهر خورده بود سبز، رنگ شیشهٔ ما
هوش مصنوعی: شرابی که بدون لب معشوق باشد، زهر به حساب می‌آید. با این حال، اگر از آن زهر نوشیده شود، رنگ شیشه ما سبز می‌شود.
چه گل سلیم تواند کسی ز ما چیدن؟
چو شمع می‌خورد از آتش آب، ریشهٔ ما
هوش مصنوعی: کسی از ما نمی‌تواند گلی زیبا و سالم بچیند، چرا که همچون شمعی که در آتش می‌سوزد و آب می‌شود، ریشه من از درون می‌سوزد و خشک می‌شود.