گنجور

شمارهٔ ۲۶

‎تویی که تیغ چو آب تو کشته آتش را
به زهر چشم، عتاب تو کشته آتش را
ز باد، آتش اگرچه همیشه زنده شود
نسیم طرف نقاب تو کشته آتش را
به خون گرم گر آلوده است نیست عجب
به تیغ موجب شراب تو کشته آتش را
به سوختن بردم عشق، خوش تماشایی ست
به جرم این که کباب تو کشته آتش را
مجال لاف زبان آوری به شعله نداد
سلیم، طبع چو آب تو کشته آتش را

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

‎تویی که تیغ چو آب تو کشته آتش را
به زهر چشم، عتاب تو کشته آتش را
هوش مصنوعی: تو کسی هستی که با قدرت و نفوذ خود، دشمنان را به راحتی از پای درآوری و با نگاه تند و عتاب‌آمیزت، آتش هر نفاق و دشمنی را خاموش کنی.
ز باد، آتش اگرچه همیشه زنده شود
نسیم طرف نقاب تو کشته آتش را
هوش مصنوعی: گرچه آتش نمی‌میرد و با وزش باد همچنان زنده می‌ماند، نسیم ملایم که از سمت چهره تو می‌وزد می‌تواند آتش را خاموش کند.
به خون گرم گر آلوده است نیست عجب
به تیغ موجب شراب تو کشته آتش را
هوش مصنوعی: اگر به خون گرم آغشته شده، عجیب نیست؛ چراکه با تیغ تو، آتش را به شراب تبدیل کرده‌ام و آن را کشته‌ام.
به سوختن بردم عشق، خوش تماشایی ست
به جرم این که کباب تو کشته آتش را
هوش مصنوعی: عشق من باعث شد که به سوختن بروم، و این به تماشا نشستن لذت‌بخش است، چرا که دلیل این آتش، کبابی است که تو را به زغال تبدیل کرده است.
مجال لاف زبان آوری به شعله نداد
سلیم، طبع چو آب تو کشته آتش را
هوش مصنوعی: سلیم فرصتی برای خودستایی و به نمایش گذاشتن سخنوری نداشت، زیرا طبیعت او مانند آبی بود که آتش را خاموش می‌کند.