گنجور

شمارهٔ ۲۱

حریم بزم عشق است این، چرایی ناامید اینجا؟
بود شمع و چراغ کشته را اجر شهید اینجا
متاع مصر ارزان است در بازار حسن او
زلیخا می تواند مفت یوسف را خرید اینجا
ره آمد شد باد صبا را زین قفس بستند
خوش آن روزی که گاهی بویی از گل می رسید اینجا
به عیش آباد هندستان، غم پیری نمی باشد
که مو نتواند از شرم کمرها شد سفید اینجا
سلیم از خرمی رنگی ندارد کس درین گلشن
نداند غنچه خندیدن چو قفل بی کلید اینجا

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

حریم بزم عشق است این، چرایی ناامید اینجا؟
بود شمع و چراغ کشته را اجر شهید اینجا
هوش مصنوعی: این مکان، محلی است برای عشق و محبت، پس چرا اینجا ناامیدی وجود دارد؟ در اینجا شمعت و چراغی که می‌درخشد، پاداشی برای شهیدانی است که جانشان را فدای عشق کردند.
متاع مصر ارزان است در بازار حسن او
زلیخا می تواند مفت یوسف را خرید اینجا
هوش مصنوعی: محصولات مصر در بازار عشق ارزان است و زلیخا می‌تواند یوسف را به قیمت پایینی خریداری کند. در واقع، زیبایی یوسف به قدری زیاد است که در دنیای عشق، ارزش او کمتر از آنچه که باید باشد، به نظر می‌رسد.
ره آمد شد باد صبا را زین قفس بستند
خوش آن روزی که گاهی بویی از گل می رسید اینجا
هوش مصنوعی: باد صبا به این قفس نزدیک شده و روزی خوش بود که گاهی بوی گل به اینجا می‌رسید.
به عیش آباد هندستان، غم پیری نمی باشد
که مو نتواند از شرم کمرها شد سفید اینجا
هوش مصنوعی: در خوشی و لذت زندگی در هند، دیگر غم پیری وجود ندارد که موهای سر انسان از خجالت و شرم، در اینجا سفید شوند.
سلیم از خرمی رنگی ندارد کس درین گلشن
نداند غنچه خندیدن چو قفل بی کلید اینجا
هوش مصنوعی: در این باغ پر از زیبایی، کسی به خوشحالی و سرزندگی مضطرب نیست. غنچه‌ها مانند قفلی هستند که بدون کلید نمی‌توانند باز شوند و راز خندیدن در اینجا برای هیچ‌کس آشکار نیست.