شمارهٔ ۱۷
در آشوب جهان، کشتی پر از صهباست مستان را
دریغا نوح کو، تا بنگرد سامان طوفان را
ز خم خسروی مگذر کزو گل می توان چیدن
به فرق خسروان زن، لاله ی کوه بدخشان را
صدف نبود که از گرداب در چشم تو می آید
که دریا از بخیلی می خورد در آستین نان را
ندارد شیر در پستان ز پیری دایه ی دولت
که خاتم می مکد چون طفل انگشت سلیمان را
ستیزه با فلک کم کن که نتواند کند هرگز
به زهر چشم گندم تلخ، نان آسیابان را
چه خون ها در دل ارباب همت می توان کردن
در استغنا بود گر اتفاقی بینوایان را
نمی داند حساب غم سلامت پیشه، پندارد
که مجنون می شمارد بی سبب ریگ بیابان را
خدایا حکم کن در گوشه ی افلاک بنشینند
چه داری بر سر ما این چنین این کدخدایان را
قیاس اعتبار مفلس از این کن که در عالم
نمی خواهد ببیند هیچ کس خواب پریشان را
سلیم از چشم عبرت بر فلک خورشید را بنگر
که همچون مدخلان بر شیشه می مالد چه سان نان را
به سر سوزم همیشه داغ عشق کج کلاهان را
نهادن بر سر از تعظیم باشد مهر شاهان را
به ملک هند همچون تخم ریحان آدم آورده ست
ز خال شاهدان خلد، تخم این سیاهان را
به گرد کعبه ی کوی تو گردد خضر همچون شمع
به انگشت شهادت رهنمون، گم کرده راهان را
نمی بیند به قدر سرمه ای فیض از سواد هند
درودی باد از چشم ترم خاک صفاهان را
بود هر شاخ گل را آشیان بلبلی بر سر
تماشا کن در اطراف چمن صاحب کلاهان را
ز خرسندی نپنداری اگر از شکوه خاموشم
به سرمه می کند خاموش، چشمش دادخواهان را
سلیم از عقل بگذر گر سر عشق بتان داری
که با دیوانه باشد الفتی آهونگاهان را
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
در آشوب جهان، کشتی پر از صهباست مستان را
دریغا نوح کو، تا بنگرد سامان طوفان را
هوش مصنوعی: در دنیای پر هرج و مرج، کشتی پر از شراب و خوشی است. ای کاش نوح بود تا این وضعیت طوفانی را ببیند و سامان بدهد.
ز خم خسروی مگذر کزو گل می توان چیدن
به فرق خسروان زن، لاله ی کوه بدخشان را
هوش مصنوعی: از جایی که سلطنت و زیبایی به وفور وجود دارد عبور نکن؛ زیرا از آنجا میتوان گلهای زیبایی چید و بر سر شاهان گذاشت، همچنین میتوان لالههای کوه بدخشان را برداشت.
صدف نبود که از گرداب در چشم تو می آید
که دریا از بخیلی می خورد در آستین نان را
هوش مصنوعی: اگر کسی در عمق وجودت به درک و شناختی از زیباییهای تو برسد، به همین سادگی و بدون زحمت به دست نمیآید. چرا که دلگیر و خالی از بخشش است و مانند دریا که از تیرگی و حسد در دلش میخورد، در نهایت نان و روزی را در آستین خود پنهان کرده است.
ندارد شیر در پستان ز پیری دایه ی دولت
که خاتم می مکد چون طفل انگشت سلیمان را
هوش مصنوعی: شیر در پستان مادر بزرگتر نشاندهندهی نداری و محرومیت است؛ زیرا دوشیزهای که نشانهی قدرت و ثروت است، فقط به خاطر پیری و ناتوانیاش در حال حاضر چیزی ندارد. مانند کودکی که تنها یک انگشت سلیمان را میمکد، به جای آنکه بهرهی کافی از ثروت و نعمتها ببرد.
ستیزه با فلک کم کن که نتواند کند هرگز
به زهر چشم گندم تلخ، نان آسیابان را
هوش مصنوعی: با آسمان و سرنوشت خود درگیر نباش، زیرا نمیتواند تا ابد به انسان آسیب برساند و در نهایت، نان زحمتکش را تلخ کند.
چه خون ها در دل ارباب همت می توان کردن
در استغنا بود گر اتفاقی بینوایان را
هوش مصنوعی: اگر آدمی به خود اتکایی و بینیازی برسد، چه زحمتها و رنجها را میتوان در دل کسانی که همت بلند دارند، نهاد و چقدر میتواند به افرادی که در تنگنا هستند کمک کند.
نمی داند حساب غم سلامت پیشه، پندارد
که مجنون می شمارد بی سبب ریگ بیابان را
هوش مصنوعی: کسی که در دلش غم و اندوه دارد، از روی ناآگاهی فکر میکند که دیوانه است و بیدلیل به چیزهای بیارزش توجه میکند، مثل دانههای شن در بیابان.
خدایا حکم کن در گوشه ی افلاک بنشینند
چه داری بر سر ما این چنین این کدخدایان را
هوش مصنوعی: خدایا، حکم کن که این دیوانگان در آسمان بنشینند، زیرا نمیدانیم با ما چه میکنی و این سرآمدان چیدمان زندگیمان چه بر سرمان آوردهاند.
قیاس اعتبار مفلس از این کن که در عالم
نمی خواهد ببیند هیچ کس خواب پریشان را
هوش مصنوعی: میتوان نتیجه گرفت که فردی که در شرایط سخت و بیپولی قرار دارد، اجازه نمیدهد که کسی خوابهای نگرانکننده و آشفتهاش را ببیند. به عبارت دیگر، او بهدنبال این است که تصویر مثبتی از خود به نمایش بگذارد و نمیخواهد دیگران از مشکلات و ناتوانیهایش آگاه شوند.
سلیم از چشم عبرت بر فلک خورشید را بنگر
که همچون مدخلان بر شیشه می مالد چه سان نان را
هوش مصنوعی: با چشم عبرت و تفکر به آسمان نگاه کن و ببین که خورشید چگونه مانند افرادی که دست خود را بر شیشه میمالند، بر زمین میتابد و نان را به دست مردم میدهد.
به سر سوزم همیشه داغ عشق کج کلاهان را
نهادن بر سر از تعظیم باشد مهر شاهان را
هوش مصنوعی: همیشه بر سرم آتش عشق میسوزد و این نشان از احترام و ارادت به شاهان دارد، که کلاهی کج بر سر میگذارند.
به ملک هند همچون تخم ریحان آدم آورده ست
ز خال شاهدان خلد، تخم این سیاهان را
هوش مصنوعی: در سرزمین هند، مانند تخم گلی خوشبو، آدمی به وجود آمده است که از نشانههای زیبایی به وجود آمده و نسل این سیاهپوستان نیز از آن نشانههاست.
به گرد کعبه ی کوی تو گردد خضر همچون شمع
به انگشت شهادت رهنمون، گم کرده راهان را
هوش مصنوعی: خضر، پیامبر معروف که به دنبال هدایت گمشدگان است، در اطراف کعبهٔ عشق تو میچرخد، مانند شمعی که با انگشت اشارهاش راه را نشان میدهد و به کسانی که در زندگی راه خود را گم کردهاند، کمک میکند.
نمی بیند به قدر سرمه ای فیض از سواد هند
درودی باد از چشم ترم خاک صفاهان را
هوش مصنوعی: چشم من به خاطر اشکهایی که دارم، نمیتواند زیباییهای خاک صفاهان را ببیند. مانند سرمهای که از رنگ مشکی هند نشأت میگیرد، من از این زیبایی دورم.
بود هر شاخ گل را آشیان بلبلی بر سر
تماشا کن در اطراف چمن صاحب کلاهان را
هوش مصنوعی: هر شاخه گل، جایی برای نشستن بلبل دارد. پس با دقت به دور و بر چمن نگاه کن تا صاحبان کلاهها را ببینی.
ز خرسندی نپنداری اگر از شکوه خاموشم
به سرمه می کند خاموش، چشمش دادخواهان را
هوش مصنوعی: اگر از شادی و خوشحالی من فکر میکنی که نگران نیستم، اشتباه میکنی. چشم من با سکوتش، در حقیقت در حال انتقاد و طلب حق از دادخواهان است.
سلیم از عقل بگذر گر سر عشق بتان داری
که با دیوانه باشد الفتی آهونگاهان را
هوش مصنوعی: اگر در عشق محبوبان به سر میبری، بهتر است به زوایای عقل فراموشی بسپاری، زیرا دیوانگی خود در این عشق یار و رفیق است.