گنجور

شمارهٔ ۱۵

پیری نشد خزان گل شاخسار ما
موی سفید ماست چو عنبر بهار ما
خواهد به کار آمد اگر خاک هم شویم
افلاک را چو شیشه ی ساعت غبار ما
مردیم و گفتگوی بزرگانه کم نشد
آید صدای کوه ز سنگ مزار ما
گرمی ندیده ایم به عمر خود از کسی
جام شراب ما بود آب خمار ما
خویشی ست در میانه ی ما و گل دورنگ
یک پشت می رسد به خزان نوبهار ما
افلاک و انجمند به کاری، ولی سلیم
کاری نمی کنند که آید به کار ما

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

پیری نشد خزان گل شاخسار ما
موی سفید ماست چو عنبر بهار ما
هوش مصنوعی: هرگز پیر شدن ما به مانند خزان گل درختان نیست، زیرا موی سپید ما همانند عطر بهار خوشبو و دلنشین است.
خواهد به کار آمد اگر خاک هم شویم
افلاک را چو شیشه ی ساعت غبار ما
هوش مصنوعی: اگر حتی به خاک تبدیل شویم، باز هم می‌توانیم بر روی آسمان تاثیر بگذاریم، همانطور که گرد و غبار ساعت می‌تواند بر روی شیشه‌اش تأثیر بگذارد.
مردیم و گفتگوی بزرگانه کم نشد
آید صدای کوه ز سنگ مزار ما
هوش مصنوعی: ما مردیم، اما گفتگوهای مهم و بزرگ ادامه دارد و صدای سنگ مزار ما هنوز از کوه به گوش می‌رسد.
گرمی ندیده ایم به عمر خود از کسی
جام شراب ما بود آب خمار ما
هوش مصنوعی: ما در طول عمر خود هرگز از هیچ‌کس گرمی و لذت و شادی ندیده‌ایم، بلکه جام شراب ما همان آب خمار و غم‌زده‌ای بود که داشتیم.
خویشی ست در میانه ی ما و گل دورنگ
یک پشت می رسد به خزان نوبهار ما
هوش مصنوعی: میان ما و گل رنگین، یک نزدیکی وجود دارد که باعث می‌شود در فصل بهار، به زودی به پاییز برسیم.
افلاک و انجمند به کاری، ولی سلیم
کاری نمی کنند که آید به کار ما
هوش مصنوعی: ستاره‌ها و آسمان‌ها مشغول به کار خود هستند، اما آنها اقداماتی نمی‌کنند که برای ما مفید باشد.