گنجور

شمارهٔ ۱۲

ای آنکه به جان ز فرقتش سوزی هست
نه جز رخ او شمع شب افروزی هست
می داد بروزد گرم مژده ی وصل
پنداشت شب فراق را روزی هست

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای آنکه به جان ز فرقتش سوزی هست
نه جز رخ او شمع شب افروزی هست
هوش مصنوعی: ای آنکه به خاطر دوری‌اش در دل حسرت می‌سوزی، هیچ چیز جز چهره‌ی او مانند شمعی که شب را روشن می‌کند، وجود ندارد.
می داد بروزد گرم مژده ی وصل
پنداشت شب فراق را روزی هست
هوش مصنوعی: بسیاری از غم‌ها و مشکلاتی که در هنگام جدایی تجربه می‌شود، به نظر می‌رسد که با وعده‌های بودن و پیوستن دوباره رنگ می‌بازد. در واقع، فرد در دل خود امید به پیوند مجدد دارد و گمان می‌کند که شب جدایی ممکن است روزی روشن به همراه داشته باشد.