گنجور

شمارهٔ ۸

خار گلزار جهان آقا فلان
ای که بخلت نیست محتاج ثبوت
ای که کز امساک باشندت عیال
بی نصیب از قوت و محروم از رخوت
از بخیلی معده را دشمن که او
هر زمان خواهد غذا هر لحظه قوت
عمت را چون جایز آمد نیره
صد رهت خوشتر اهاجی از نعوت
زهر در کام تو به از لقمه ای
کآن رود از سفره ی خود در گلوت
از خدا خواهد عنایت هر کسی
در سجود و در رکوع و در قنوت
کینت از سختی چو پشت لاک پشت
عهدت از سستی چو تار عنکبوت
بود قرنی دی فرستادی زلطف
بهر انعامم زباغ خویش توت
خرد چون خردل تفه چون مصطلی
سبز چون آس و عفس چون انزروت
آنچنان توتی که در ایام قحط
خورد نتوان بهر قوت لایموت
کاش تا باغت نگشتی بارور
بر حمل خور نامدی هرگز زحوت
از دعایت با چنین احسان و لطف
کی روا باشد که بگزینم سکوت؟
هست تا با تابوت طعم انگبین
نیست تابی فضله ی عصفور توت
آرزوی توت بادا در دلت
فضله ی عصفور بادا بربروت

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خار گلزار جهان آقا فلان
ای که بخلت نیست محتاج ثبوت
هوش مصنوعی: در گلزار زندگی، تو همچون گلی هستی که نیازی به تأثیر دیگران نداری و از بخل و کم‌نوازی رنج نمی‌کشی.
ای که کز امساک باشندت عیال
بی نصیب از قوت و محروم از رخوت
هوش مصنوعی: ای کسی که از سخت‌گیری و خودداری، خانواده‌ای به خاطر تو از نعمتِ غذا و آسایش محروم مانده‌اند.
از بخیلی معده را دشمن که او
هر زمان خواهد غذا هر لحظه قوت
هوش مصنوعی: اگر انسان بخیل باشد، معده‌اش دشمنش می‌شود، زیرا او همیشه در پی غذاست و هر لحظه به قوت نیاز دارد.
عمت را چون جایز آمد نیره
صد رهت خوشتر اهاجی از نعوت
هوش مصنوعی: اگر عمت را جایی باشد که شایسته است، صد بار بهتر است که تو را در آغوش بگیرد تا اینکه نامت را به تلوین بیاورد.
زهر در کام تو به از لقمه ای
کآن رود از سفره ی خود در گلوت
هوش مصنوعی: زهر در دهن تو بهتر است از لقمه‌ای که از سفره خودت به زور به گلوت برود.
از خدا خواهد عنایت هر کسی
در سجود و در رکوع و در قنوت
هوش مصنوعی: هر کسی در حال سجده، رکوع و قنوت از خدا می‌خواهد که به او توجه و عنایت کند.
کینت از سختی چو پشت لاک پشت
عهدت از سستی چو تار عنکبوت
هوش مصنوعی: کینه‌ات به اندازه سختی پشت لاک‌پشت است و عهد و پیمانت به اندازه نرمی تار عنکبوت.
بود قرنی دی فرستادی زلطف
بهر انعامم زباغ خویش توت
هوش مصنوعی: در گذشته‌ای دور، تو به من لطف کردی و از میوه‌های باغ خودت به من هدیه دادی.
خرد چون خردل تفه چون مصطلی
سبز چون آس و عفس چون انزروت
هوش مصنوعی: عقل و خرد به اندازه دانه‌های خردل است، فهم و درک مانند لباسی سبز و لطیف به تن دارد، و سختی و دشواری مانند گیاه انزروت.
آنچنان توتی که در ایام قحط
خورد نتوان بهر قوت لایموت
هوش مصنوعی: به قدری کمبود و قحطی شدید است که حتی توتی که در این زمان به دست بیاید، برای تأمین قوت و زندگی کافی نیست.
کاش تا باغت نگشتی بارور
بر حمل خور نامدی هرگز زحوت
هوش مصنوعی: ای کاش تا زمانی که باغ تو بارور نشد، از انار شیرین نچشیده بودم و هرگز به تو نزدیک نمی‌شدم.
از دعایت با چنین احسان و لطف
کی روا باشد که بگزینم سکوت؟
هوش مصنوعی: با این همه خوبی و محبت که از دعای تو به من رسیده، چگونه می‌توانم سکوت را انتخاب کنم؟
هست تا با تابوت طعم انگبین
نیست تابی فضله ی عصفور توت
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که تا زمانی که طعم خوش و شیرین زندگی و لذت‌ها وجود دارد، نباید به چیزهای بی‌ارزش و بی‌معنی توجه کرد. در واقع، زیبایی و لذت‌های زندگی باید ارزش بیشتری نسبت به مسایل بی‌ارزش و زردی‌های آن برای ما داشته باشد.
آرزوی توت بادا در دلت
فضله ی عصفور بادا بربروت
هوش مصنوعی: آرزوهای تو مانند فضله‌ی پرنده‌ای در دل تو باشد که بر روی تو بریزد.