شمارهٔ ۴
به سینه تیرنگاهت همان کند که کند
به روز رزم سنان خدیو عرش جناب
خدیو عهد محمد حسین خان که مدام
به طوع اوست قلوب و به طوق اوست رقاب
سپهر خنگی رستم دلی که رخشش را
زآفتاب سزد زین و از هلال رکاب
به دور او که شود گرگ پاسبان غزال
به عهد او که بود صعوه همنشین عقاب
نخورده روی کسی سیلیئی به غیر از دف
ندیده گوش کسی مالشی به غیر رباب
کسی به کشور آباد او خراب ندید
به غیر جغد که از این غمش دلی است خراب
اگر دمند به هر دم هزار انفخه ی صور
هنوز بخت بد اندیش او بود در خواب
وجود خصم ضرور است ورنه شمشیرش
ز کله ای که دهد طعمه ی ذباب و کلاب
زهی زوصف تو یک نکته و هزار حدیث
خهی ز مدح تو یک شمه و هزار کتاب
خیام جاه تو را فرش ار چه ز اطلس چرخ
ستارگان سپهرش چو میخ های طناب
اگر زلطف تو یک رشحه بر (سحاب) چکد
هزار چشمهٔ حیوان روان شود ز سراب
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به سینه تیرنگاهت همان کند که کند
به روز رزم سنان خدیو عرش جناب
هوش مصنوعی: چشمان تو میتوانند همان تأثیری را بر دلها بگذارند که نیزه در روز نبرد بر جان دشمن میگذارد.
خدیو عهد محمد حسین خان که مدام
به طوع اوست قلوب و به طوق اوست رقاب
هوش مصنوعی: سرپرست و فرمانده عهد محمد حسین خان که همواره دلها به او گرایش دارد و گردنها به سوی او تسلیم است.
سپهر خنگی رستم دلی که رخشش را
زآفتاب سزد زین و از هلال رکاب
هوش مصنوعی: رستم دلیر و قهرمان بزرگی است که چهرهاش به زیبایی و روشنایی آفتاب میماند و زین و هلال رکاب او نیز با آن زیبایی تطابق دارد.
به دور او که شود گرگ پاسبان غزال
به عهد او که بود صعوه همنشین عقاب
هوش مصنوعی: اگر کسی به دور از معشوقش که همچون گرگی محافظ است، در دلش عهد و پیمانی داشته باشد، این نشانهای است از وفاداری و همنشینی با بزرگی همچون عقاب.
نخورده روی کسی سیلیئی به غیر از دف
ندیده گوش کسی مالشی به غیر رباب
هوش مصنوعی: هیچکس جز آنکه با دف آشنا باشد، سیلی بر صورت کسی نخورده و جز نوازش صدای رباب، گوش کسی به نغمهای دیگر نشنیده است.
کسی به کشور آباد او خراب ندید
به غیر جغد که از این غمش دلی است خراب
هوش مصنوعی: هیچکس به جز جغدی که نشانهی ویرانی است، خرابی در سرزمین آباد او ندیده است. جغد تنها نمادی از غم و ویرانی اوست.
اگر دمند به هر دم هزار انفخه ی صور
هنوز بخت بد اندیش او بود در خواب
هوش مصنوعی: اگر در هر لحظه، هزار بار هم به صدا درآورند، باز هم شانس بد او در خواب باقی مانده است.
وجود خصم ضرور است ورنه شمشیرش
ز کله ای که دهد طعمه ی ذباب و کلاب
هوش مصنوعی: وجود دشمن ضروری است، وگرنه شمشیر او به سر کسی نمیخورد که طعمهٔ مگسها و سگان باشد.
زهی زوصف تو یک نکته و هزار حدیث
خهی ز مدح تو یک شمه و هزار کتاب
هوش مصنوعی: تو وصفی داری که تنها یک نکته از آن کافی است اما برای بیان آن هزاران حدیث وجود دارد. همچنین در ستایش تو، تنها یک بخش کوچک کافی است ولی برای نوشتن آن هزاران کتاب لازم است.
خیام جاه تو را فرش ار چه ز اطلس چرخ
ستارگان سپهرش چو میخ های طناب
هوش مصنوعی: خیام میگوید که اگرچه جایگاه تو را فرشی از چرم گرانبها میپوشاند، اما مقام تو در واقع به اندازه میخهای طناب در آسمان ستارههاست. این به این معناست که اهمیت واقعی تو در مقایسه با وسعت و عظمت آسمان ناچیز است.
اگر زلطف تو یک رشحه بر (سحاب) چکد
هزار چشمهٔ حیوان روان شود ز سراب
هوش مصنوعی: اگر از رحمت و لطف تو حتی یک قطره بر ابر بریزد، هزار چشمهٔ حیات از آب انبساط پیدا خواهد شد.