شمارهٔ ۲۶
خان جم شوکت خدیو آسمان رفعت حسین
آنکه ساید رایت جاهش به فرق فرقدان
آنکه بارایش کم از فلس است صد گنج گهر
آنکه با حلمش کم از کاهی است صد کوه گران
از عطا بحریست طبعش لیک بحری بی کنار
در سخا ابریست دستش لیک ابری درفشان
ابلق دوران نتابد هرگز از امرش لگام
توسن گردون نپیچد هرگز از حکمش عنان
با حدیث رزم او افسانه ی رستم مگو
داستان رستم دستان کجا این داستان
روز کین تیغش به روی زعفرانی رنگ خصم
زآن همی خندد که آرد خنده طبع زعفران
در زمان عدل او ملک از سوانح در پناه
در پناه حفظ او خلق از حوادث در امان
آری ایمن چون نباشد بره از آسیب گرگ
چون بود آن را شبان وادی ایمن شبان
زامر او در شهر کاشان کز نسیم لطف اوست
جانفزا خاکش بسی خرم تر از باغ جنان
شد قناتی همچو رود نیل جاری در دهی
ملکش از وسعت زنا پیدای پیدائی کران
ساحت پاکش دهد از ساحت فردوس یاد
چشمه ی صافش دهد از چشمه ی کوثر نشان
نکهتش دلکش هوایش حیرت زلف نگار
سبزه اش خرم زمینش غیرت خط بتان
در هوای دلکش آن مضمر انواع نشاط
در زلال روشن آن ظاهر اسرار نهان
گوئی افکنده است آب و سبزه بر خاکش دو فرش
این زمرد گون پرند و آن بلورین پرنیان
جعفر آباد آن ده فرخنده را بنهاد نام
تا زفرزندش بماند یادگاری در جهان
شد در آنجا آن قنات آباد و اکنون می برد
رشک از خرم زمینش سبزه زار آسمان
از پی تاریخ سالش کلک مشکین (سحاب)
زد رقم (در جعفر آباد آب حیوان شد روان)
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خان جم شوکت خدیو آسمان رفعت حسین
آنکه ساید رایت جاهش به فرق فرقدان
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف مقام و عظمت حسین (ع) میپردازد. شاعر به ویژگیهای بلندمرتبه و جایگاه رفیع او اشاره دارد و بیان میکند که او همچون ستارهای در آسمان درخشان است. برداشت شاعر از علو مقام حسین نشاندهندهی جایگاه والای او در میان دیگران است.
آنکه بارایش کم از فلس است صد گنج گهر
آنکه با حلمش کم از کاهی است صد کوه گران
هوش مصنوعی: کسی که دلسوزی و مهربانیاش از فلس (جزئیات کماهمیت) کمتر است، مانند گنجینهای از صدها گوهربا ارزش است. و کسی که با بردباریاش کم از کاه است، میتواند به اندازه صدها کوه سنگین و ارزشمند باشد.
از عطا بحریست طبعش لیک بحری بی کنار
در سخا ابریست دستش لیک ابری درفشان
هوش مصنوعی: طبع او سرشار از بخشش و سخاوت است، مانند دری که انتهایی ندارد. دستش نیز مانند ابری است که پیوسته و فراوان باران میبارد.
ابلق دوران نتابد هرگز از امرش لگام
توسن گردون نپیچد هرگز از حکمش عنان
هوش مصنوعی: دوران زندگی هرگز از فرمان او خارج نمیشود و چرخش گردون هرگز از تدبیر او منحرف نخواهد شد.
با حدیث رزم او افسانه ی رستم مگو
داستان رستم دستان کجا این داستان
هوش مصنوعی: از داستان جنگ او سخن نگو، زیرا قصه رستم و دستان کجا و این داستان کجا.
روز کین تیغش به روی زعفرانی رنگ خصم
زآن همی خندد که آرد خنده طبع زعفران
هوش مصنوعی: در روزی که نبردی در میگیرد، شمشیرش بر روی دشمنی که رنگ زعفران دارد، در حال تابیدن و خندیدن است. این خنده به خاطر طبع و طبیعت زعفران است که خود روحی شاداب و خوشبو دارد.
در زمان عدل او ملک از سوانح در پناه
در پناه حفظ او خلق از حوادث در امان
هوش مصنوعی: در دوران حکومت او، کشور در امنیت و آرامش قرار دارد و مردم از خطرات و حوادث دور هستند.
آری ایمن چون نباشد بره از آسیب گرگ
چون بود آن را شبان وادی ایمن شبان
هوش مصنوعی: اگر بره از خطر گرگ در امان نباشد، چگونه میتواند شبانی داشته باشد که او را به امنیت برساند؟
زامر او در شهر کاشان کز نسیم لطف اوست
جانفزا خاکش بسی خرم تر از باغ جنان
هوش مصنوعی: در اینجا، شاعر به زیباییها و سرزندگیهای شهر کاشان اشاره میکند و میگوید که نسیم محبت و مهربانی او باعث جانفزایی و شادابی خاک این شهر میشود. او این شهر را از باغ بهشت نیز خوشتر و دلانگیزتر میداند.
شد قناتی همچو رود نیل جاری در دهی
ملکش از وسعت زنا پیدای پیدائی کران
هوش مصنوعی: پیشرفت و رونق یک قنات به حدی است که مانند رود نیل، آب فراوانی را به روستایی میرساند و این آبادانی و رونق آن روستا از وسعت و فراوانی زاد و ولد در آنجا میباشد.
ساحت پاکش دهد از ساحت فردوس یاد
چشمه ی صافش دهد از چشمه ی کوثر نشان
هوش مصنوعی: جایگاه مقدس او به زیبایی و پاکی بهشتی است و زلالی چشمانش یادآور چشمهی کوثر و رحمت الهی است.
نکهتش دلکش هوایش حیرت زلف نگار
سبزه اش خرم زمینش غیرت خط بتان
هوش مصنوعی: بوی دلپذیرش انسان را مجذوب میکند، حیرت زیباییهای زلف آن معشوق وجودش را در سفر به دنیایی شاداب و زنده درآورده و زمینش بر پیوند با زیباییهای دیگران غیرتی است.
در هوای دلکش آن مضمر انواع نشاط
در زلال روشن آن ظاهر اسرار نهان
هوش مصنوعی: در هوای دلپذیر آن، شادیهای مختلف پنهان است و در آب زلال و روشن آن، رازهای نهفته نمایان میشود.
گوئی افکنده است آب و سبزه بر خاکش دو فرش
این زمرد گون پرند و آن بلورین پرنیان
هوش مصنوعی: گویی در اینجا دو فرش زیبا از آب و چمن روی زمین گسترش یافته است، یکی با رنگ سبز زبرجد و دیگری با رنگ بلورین و لطیف که درخشش خاصی دارد.
جعفر آباد آن ده فرخنده را بنهاد نام
تا زفرزندش بماند یادگاری در جهان
هوش مصنوعی: درخت زرخی که در این ده خوشبخت است، به نام جعفر آباد نامیده شده تا یاد فرزندش همیشه در دنیا باقی بماند.
شد در آنجا آن قنات آباد و اکنون می برد
رشک از خرم زمینش سبزه زار آسمان
هوش مصنوعی: در آن مکان، قناتی سرسبز و آباد وجود دارد و اکنون، زیباییهای آسمان به زندگی و سرسبزی آنجا حسادت میکند.
از پی تاریخ سالش کلک مشکین (سحاب)
زد رقم (در جعفر آباد آب حیوان شد روان)
هوش مصنوعی: در پی سالی که به آن اشاره شده، باران سیاه بر زمین بارید و در جعفرآباد آب حیات جاری شد.