گنجور

شمارهٔ ۲۵

فرمانروای گردون رفعت علی نقی خان
کایوان همت اوست برتر ز سقف گردون
آن سرور فریدون شوکت که نعل اسبش
زیبد اگر زند طعن بر افسر فریدون
از رشک مه رایش در جیب دست موسی
از شرم بذل دستش در خاک گنج قارون
از کوه حلم او یافت آرام خاک ساکن
از فیض جود او گشت معمور ربع مسکون
از یمن لطف او زهر یابد خواص تریاق
از بیم قهر او شهد جوید مزاج افیون
از بس عطا کف او از بحر و کان بر آورد
هر در که داشت مخفی، هر زر که داشت مخزون
مقدار قطره ای چند چون است پیش دریا؟
هنگام مدحش الفاظ زآنسان به حسب مضمون
هم از شراب لطفش کآرد چو باده بهجت
رخسار دوستانش مانند باده گلگون
هم از نهیب قهرش کآفاق تیره سازد
اجسام دشمنانش در خاک تیره مدفون
در شهر یزد الحق دارد برای هر درد
آبش مزاج جلاب خاکش خواص معجون
هم غنچه اش به بستان هم بلبلش به گلشن
هم سنبلش به صحرا هم لاله اش به هامون
خندان چو لعل عذرا گریان چو چشم وامق
مشکین چو زلف لیلی رنگین چو اشک مجنون
آمد هوای راغش چون بزم دوست دلکش
باشد نهال باغش چون قد یار موزون
در هر طرف بنا کرد چندین بنای عالی
کآمد سپهر اعلا در پیش رفعتش دون
در عیش آن ولایت آبادیش بسی گشت
از خطه ی ختابیش وز شهر شام افزون
هم کرد جاری آنجا از بهر نفع مردم
عمان صفت قناتی از یمن بخت میمون
در آن قنات پر آب جاری نمود نهری
نهری چو شط بغداد جوئی چو رود جیحون
گردید همت آباد نامش چو یافت انجام
از اختر خجسته وز طالع همایون
در اشکرز بنا کرد ز آن آب آسیائی
کاوصاف وضعش آمد از حد عقل بیرون
از سنگش آرد ریزان دایم چو در سوده
زان سان که از کف او پیوسته در مکنون
از وی چو یافت اتمام آن آسیا و بارد
از رشک گردش آن از دیده ی فلک خون
کلک (سحاب) بنوشت از بهر سال تاریخ:
«گردان همیشه این آس چون آسیای گردون»

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

فرمانروای گردون رفعت علی نقی خان
کایوان همت اوست برتر ز سقف گردون
هوش مصنوعی: علی نقی خان، حاکم آسمان‌ها و بلندای مقام، با همت و تلاش خود، به جایگاهی دست یافته که از سقف آسمان هم بالاتر است.
آن سرور فریدون شوکت که نعل اسبش
زیبد اگر زند طعن بر افسر فریدون
هوش مصنوعی: آن سرور فریدون، که به واسطه‌ی شکوکتی که دارد، نعل اسبش به او می‌آید، اگر کسی بخواهد بر تاج و مقام او خرده بگیرد، باید بیشتر از او لایق و شایسته باشد.
از رشک مه رایش در جیب دست موسی
از شرم بذل دستش در خاک گنج قارون
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و جذبه ماه عذرا، دست موسی از شرم در جیبش رفت و این نشان‌دهنده‌ی عظمت گنج قارون است که در خاک پنهان شده است.
از کوه حلم او یافت آرام خاک ساکن
از فیض جود او گشت معمور ربع مسکون
هوش مصنوعی: از کوه صبر و استقامت او، زمین آرامش یافت و با برکت عطای او، فضای زندگی پر رونق شد.
از یمن لطف او زهر یابد خواص تریاق
از بیم قهر او شهد جوید مزاج افیون
هوش مصنوعی: به برکت لطف او، زهر به خاصیت درمانی تبدیل می‌شود و از ترس عذابش، مزاج افیون مانند عسل شیرین می‌شود.
از بس عطا کف او از بحر و کان بر آورد
هر در که داشت مخفی، هر زر که داشت مخزون
هوش مصنوعی: به خاطر بخشش فراوان او، مانند دریا و معادن، هر چیزی که پنهان بود و هر گوهری که ذخیره شده بود، بیرون آورد.
مقدار قطره ای چند چون است پیش دریا؟
هنگام مدحش الفاظ زآنسان به حسب مضمون
هوش مصنوعی: اندازه‌ی یک قطره چه ارزش و اهمیتی دارد در برابر دریا؟ وقتی که می‌خواهیم از عظمت آن صحبت کنیم، باید از کلماتی استفاده کنیم که با مضمون آن همخوانی داشته باشد.
هم از شراب لطفش کآرد چو باده بهجت
رخسار دوستانش مانند باده گلگون
هوش مصنوعی: او از شراب محبتش به اندازه‌ای شاداب است که چهره دوستانش را مانند باده‌ای سرخ و زیبا جلوه می‌دهد.
هم از نهیب قهرش کآفاق تیره سازد
اجسام دشمنانش در خاک تیره مدفون
هوش مصنوعی: از شدت خشم او، تاریکی بر جهان حاکم می‌شود و دشمنانش در خاک سیاه دفن می‌شوند.
در شهر یزد الحق دارد برای هر درد
آبش مزاج جلاب خاکش خواص معجون
هوش مصنوعی: در شهر یزد واقعاً برای هر دردی، آب و هوای آن به گونه‌ای است که خاکش خواص درمانی مشابه معجون‌ها دارد.
هم غنچه اش به بستان هم بلبلش به گلشن
هم سنبلش به صحرا هم لاله اش به هامون
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و تنوع گل‌ها و گیاهان اشاره دارد، به طوری که هر کدام در مکان‌های خود، مانند باغ، گلستان، دشت و مناطق خشک، جلوه‌ای خاص از زیبایی را به نمایش می‌گذارند. غنچه، بلبل، سنبل و لاله هر یک در محیط طبیعی خود، وجودی دل‌انگیز و شگفت‌انگیز دارند.
خندان چو لعل عذرا گریان چو چشم وامق
مشکین چو زلف لیلی رنگین چو اشک مجنون
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف زیبایی و احساسات عاشقانه می‌پردازد. در آن، شخصیت یکی از معشوق‌ها با چهره‌ای خندان و شاداب تشبیه می‌شود به لعل (سنگ قیمتی)، در حالی که دیگری با حالتی گریان و غمگین چون چشمی که درد و اندوه را نشان می‌دهد، توصیف می‌گردد. همچنین، رنگ موهای یکی از آن‌ها به زلف‌های شباهت دارد و دیگری با حالت رنگی و شفاف که به اشک تعبیر شده، به تصویر کشیده می‌شود. این توصیف‌ها جمال و دلتنگی را به زیبایی کنار هم قرار می‌دهد.
آمد هوای راغش چون بزم دوست دلکش
باشد نهال باغش چون قد یار موزون
هوش مصنوعی: هوا و فضای باغ او به اندازه‌ای دل‌انگیز و شاداب است که مثل مهمانی دوستانه به نظر می‌رسد و درختان باغش هم به لطافت و زیبایی قامت یار موزون‌اند.
در هر طرف بنا کرد چندین بنای عالی
کآمد سپهر اعلا در پیش رفعتش دون
هوش مصنوعی: در هر سو ساختمان‌های بلند و زیبا ساخته شد، اما آسمان بلندتر از همه آن‌ها به نظر می‌رسید و این بناها در برابر آن حقیر به نظر می‌رسیدند.
در عیش آن ولایت آبادیش بسی گشت
از خطه ی ختابیش وز شهر شام افزون
هوش مصنوعی: در لذت‌ها و خوشی‌های آن سرزمین، بسیار بیشتر از زیبایی‌های آن خطه و از شهر شام به دست می‌آید.
هم کرد جاری آنجا از بهر نفع مردم
عمان صفت قناتی از یمن بخت میمون
هوش مصنوعی: در آنجا که به خاطر رفاه مردم عمان، یک قنات زیبا از یمن جاری شده است. این کار برای آوردن نفع به مردم انجام شده و نشان از خوش شانسی دارد.
در آن قنات پر آب جاری نمود نهری
نهری چو شط بغداد جوئی چو رود جیحون
هوش مصنوعی: در آن قنات پر آب، نهر زیبایی جاری شده است که مانند رودخانه بغداد و جیحون پرآب و بزرگ به نظر می‌رسد.
گردید همت آباد نامش چو یافت انجام
از اختر خجسته وز طالع همایون
هوش مصنوعی: آرزوها و تلاش‌ها به ثمر نشسته و نام او در دنیا پرازدواج شده است؛ زیرا که به هدفش رسید و سرنوشت خوبی همراهش بوده است.
در اشکرز بنا کرد ز آن آب آسیائی
کاوصاف وضعش آمد از حد عقل بیرون
هوش مصنوعی: در اشکرز، او از آن آب، آسباهایی ساخته است و صفات او به قدری بی‌نظیر است که فراتر از فهم عقل قرار گرفته است.
از سنگش آرد ریزان دایم چو در سوده
زان سان که از کف او پیوسته در مکنون
هوش مصنوعی: او از سنگ، همواره ریزه‌های بسیار بیرون می‌آورد، مانند اینکه از دست او همیشه چیزی در نهان وجود دارد.
از وی چو یافت اتمام آن آسیا و بارد
از رشک گردش آن از دیده ی فلک خون
هوش مصنوعی: زمانی که او به پایان آسیاب رسید و حسادت چرخش آن باعث شد که از چشمان آسمان اشک بریزد.
کلک (سحاب) بنوشت از بهر سال تاریخ:
«گردان همیشه این آس چون آسیای گردون»
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که نویسنده (در اینجا به عنوان سحاب) یادداشتی می‌نویسد به عنوان بخشی از تاریخ، و با اشاره به چرخش زمان و فراز و نشیب‌های زندگی، می‌گوید که مانند چرخش آسیاب، وضعیت‌ها و روزگار همیشه در حال تغییر است. به عبارتی، هیچ چیزی ثابت و دائمی نیست و همه چیز به مرور زمان دچار تحول می‌شود.