گنجور

شمارهٔ ۱۸

گویند که در قریه ی فین کآب و هوایش
مستحسن اطباع و پسند سلق افتد
از صبح که خورشید بر آرد ز افق سر
تا شام که خور باز به سمت افق افتد
هر لحظه شتابند سوی چشمه زنی چند
کز پرتو روشان به صحاری تتق افتد
وز بیم قرقچی گه آمد شد ایشان
غوغا و فغانی به تمام طرق افتد
بیچاره فقیری که فتد گیر قرقچی
بیچاره تر آن کس که میان قرق افتد
بس صدمه مراین را که به سر می رسد از سنگ
بس قید مر آن را که زپا بر عنق افتد

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گویند که در قریه ی فین کآب و هوایش
مستحسن اطباع و پسند سلق افتد
هوش مصنوعی: می‌گویند در روستای فین، آب و هوایش عالی و دلپذیر است و همه‌ی افراد به آن علاقه‌مند هستند.
از صبح که خورشید بر آرد ز افق سر
تا شام که خور باز به سمت افق افتد
هوش مصنوعی: از صبح که خورشید از افق سر بیرون می‌آورد تا شب که دوباره به سوی افق می‌رود، روز سپری می‌شود.
هر لحظه شتابند سوی چشمه زنی چند
کز پرتو روشان به صحاری تتق افتد
هوش مصنوعی: در هر لحظه به سمت چشمه می‌شتابند، چه زنی که از نور روشنایی‌اش، گرما به دشت‌ها می‌تابد.
وز بیم قرقچی گه آمد شد ایشان
غوغا و فغانی به تمام طرق افتد
هوش مصنوعی: از ترس شکارچی، آن‌ها شروع به شورش و سر و صدا کردند و در همه جا به هیاهو افتادند.
بیچاره فقیری که فتد گیر قرقچی
بیچاره تر آن کس که میان قرق افتد
هوش مصنوعی: فقیر بدبختی که در دام شکارچی گرفتار آید، بیچاره‌تر کسی است که در میان دام قرار گیرد.
بس صدمه مراین را که به سر می رسد از سنگ
بس قید مر آن را که زپا بر عنق افتد
هوش مصنوعی: زیاد آسیب‌هایی که به انسان وارد می‌شود، از سنگی است که به سرش می‌خورد و همچنین محدودیت‌هایی که بر او تحمیل می‌شود، از زنجیری ناشی می‌شود که به گردن او می‌افتد.