گنجور

شمارهٔ ۹۹

به غیر مرگ که دور از توام به آن محتاج
گر آن طبیب علاجم نمی کند چه علاج
به شهر حسن مه مصر بود چو رفت
نهاد بر سر آن شاه خوب رویان تاج
به بحر عشق تو دل چون سفینه و غمت
بر او چو باد مخالف ز هر طرف امواج
به غیر خسرو عشق بتان به ملک دلم
کسی نخواسته از کشور خراب خراج
(سحاب) ار شکند ساغر زجاجی دل
شود درست ولی هم ز فیض عام زجاج

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به غیر مرگ که دور از توام به آن محتاج
گر آن طبیب علاجم نمی کند چه علاج
هوش مصنوعی: تنها چیزی که من از تو دور هستم، مرگ است و به آن نیاز دارم. اگر آن پزشک که درمانم می‌کند، نتواند به من کمک کند، پس چه راه حلی باقی می‌ماند؟
به شهر حسن مه مصر بود چو رفت
نهاد بر سر آن شاه خوب رویان تاج
هوش مصنوعی: در شهر حسنتری، مانند ماه، در مصر بود و وقتی رفت، تاجی بر سر آن پادشاه زیبا نهاد.
به بحر عشق تو دل چون سفینه و غمت
بر او چو باد مخالف ز هر طرف امواج
هوش مصنوعی: دل من در دریای عشق تو مانند یک کشتی است و غم تو مانند بادهای مخالف بر آن می‌وزد و از هر طرف امواج به آن فشار می‌آورند.
به غیر خسرو عشق بتان به ملک دلم
کسی نخواسته از کشور خراب خراج
هوش مصنوعی: به جز عشق خسرو و زیبایی‌ها، هیچ‌کس دیگری در دل من جایی ندارد و هیچ‌کس از سرزمین ویران من چیزی نمی‌خواهد.
(سحاب) ار شکند ساغر زجاجی دل
شود درست ولی هم ز فیض عام زجاج
هوش مصنوعی: اگر ابر ساغر شیشه‌ای را بشکند، دل درست خواهد شد، اما این دل همچنان از فیض عمومی شیشه بهره‌مند خواهد بود.