گنجور

شمارهٔ ۹۴

همین نه غیر رخ یار دید و هیچ نگفت
که تنگ در بر خویشش گرفت و هیچ نگفت
به بوسه ی شدم امیدوار و از کین باز
بجای عربده لب را گزید و هیچ نگفت
همین بس است به هجر منم گواه که تیغ
بقصد کشتن من سر کشید و هیچ نگفت
مرا گمان که کرده است پاسبان امشب
که پای من به حریمش رسید و هیچ نگفت
اگر ندیده رخت چشم ناصح از چه سبب
بچشم خویش مرا با تو دید و هیچ نگفت
چکید زهر جگر سوز رشک راهردم
چو زهر هجر تو نتوان چشید و هیچ نگفت
(سحاب) را نرسد حرف خونبها که از او
هزار مرتبه در خون طپید و هیچ نگفت

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

همین نه غیر رخ یار دید و هیچ نگفت
که تنگ در بر خویشش گرفت و هیچ نگفت
هوش مصنوعی: فرد فقط به چهره‌ی محبوبش نگاه کرد و هیچ نگفت. او در آغوش محبوبش به تنگی احساس کرد، اما با این حال هیچ سخنی نگفت.
به بوسه ی شدم امیدوار و از کین باز
بجای عربده لب را گزید و هیچ نگفت
هوش مصنوعی: من به بوسه ای امیدوار شدم و به جای اینکه با خشم صحبت کنم، لب هایم را گزیدم و هیچ نگفتم.
همین بس است به هجر منم گواه که تیغ
بقصد کشتن من سر کشید و هیچ نگفت
هوش مصنوعی: حضور من در تنهایی و دوری از تو به اندازه کافی گواه است که شمشیر با نیت کشتن من بالا رفته، اما هیچ حرفی از آن نمی‌زند.
مرا گمان که کرده است پاسبان امشب
که پای من به حریمش رسید و هیچ نگفت
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که او امشب مراقب من بوده است، چرا که وقتی به حریمش نزدیک شدم، هیچ اعتراضی نکرد.
اگر ندیده رخت چشم ناصح از چه سبب
بچشم خویش مرا با تو دید و هیچ نگفت
هوش مصنوعی: اگر ناصح و راهنمای من، تو را ندیده باشد، پس چرا چشمش به من افتاده و مرا در حال دیدن تو دیده است و چیزی نگفته؟
چکید زهر جگر سوز رشک راهردم
چو زهر هجر تو نتوان چشید و هیچ نگفت
هوش مصنوعی: دلش از درد عشق می‌سوزد و همیشه حسادت را مانند زهر تلخ تجربه می‌کند، اما نمی‌تواند درد جدایی تو را تحمل کند و هیچ چیزی نمی‌گوید.
(سحاب) را نرسد حرف خونبها که از او
هزار مرتبه در خون طپید و هیچ نگفت
هوش مصنوعی: ابر نمی‌تواند از قیمت خون بگوید، چون او خود هزار بار در خون غوطه‌ور شده و هیچ‌چیز نگفته است.