گنجور

شمارهٔ ۹۰

ز جور یار و گردون دل غمین است
که نه آن مهربان با من نه این است
به هر دستی ز بیدادت گریبان
به هر چشمی ز جورت آستین است
ز مستی آنچه معلومم شد این بود
که گر عیشی به عالم هست این است
ز زخم دل توان دانست کان را
بت ابرو کمانی در کمین است
لبش را از جواب تلخ افسوس
که زهر قاتل اندر انگبین است
حریق شعله ی آه من افلاک
غریق موجه ی اشکم زمین است
زلعل یار گوهر باری آموخت
(سحاب) از خرمن او خوشه چین است

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ز جور یار و گردون دل غمین است
که نه آن مهربان با من نه این است
هوش مصنوعی: دل من به خاطر ظلم و ستم یار و چرخ روزگار غمگین است. نه آن مهربان در کنار من است و نه این زندگی تحمل‌پذیر.
به هر دستی ز بیدادت گریبان
به هر چشمی ز جورت آستین است
هوش مصنوعی: هر دستی که از یاد تو بلند می‌شود، گویی که دامنش را گرفته است؛ و هر چشمی که به خاطر تو اشک می‌ریزد، انگار آستینی از غم به دوش دارد.
ز مستی آنچه معلومم شد این بود
که گر عیشی به عالم هست این است
هوش مصنوعی: از سرخوشی و شگفتی که تجربه کردم، متوجه شدم که اگر در دنیا لذتی وجود دارد، همین حال و روز است.
ز زخم دل توان دانست کان را
بت ابرو کمانی در کمین است
هوش مصنوعی: از پیچیدگی‌های درد دل می‌توان فهمید که کسی با ابروهایی کمان‌مانند در انتظار است.
لبش را از جواب تلخ افسوس
که زهر قاتل اندر انگبین است
هوش مصنوعی: او نمی‌خواهد به تلخی و ناامیدی پاسخ بدهد، چرا که در کلامش مانند زهر کشنده‌ای در عسل نهفته است.
حریق شعله ی آه من افلاک
غریق موجه ی اشکم زمین است
هوش مصنوعی: آتش سوزی ناشی از آه من به قدری شدید است که آسمان را درگیر کرده و امواج اشک‌هایم زمین را زیر آب برده است.
زلعل یار گوهر باری آموخت
(سحاب) از خرمن او خوشه چین است
هوش مصنوعی: یار با زیبایی و جذابیت خود، مانند گوهر نایاب است که از باران سحاب بهره می‌برد. او مانند خوشه‌چینی است که از خرمن دیگری خوشه می‌چیند.