گنجور

شمارهٔ ۹

سر کویی که هرگز ره ندارد پادشاه آنجا
گدای بینوایی را که خواهد داد راه آنجا
کشد گر بی گناهان را نمی اندیشد از محشر
که داند نیست خوبان را عقابی زین گناه آنجا
چو سوی صید گه تازد به تیغش حاجتی نبود
که از پا افکند صد صید را از یک نگاه آنجا
به هر منزل که بارد ابر چشم من سرشک غم
نروید تا قیامت جز گل حسرت گیاه آنجا
چو صیدی در حرم جوید پناه ایمن بود اما
به کوی او کشند او را که می جوید پناه آنجا
مکن هرگز تمنای بهشت اندیشه ی دوزخ
اگر مطلب رضای اوست خواه اینجا و خواه آنجا
به کنجی بی مه رویش گرفتم جا که روز و شب
فتد نه پرتوی از مهر و نه عکسی زماه آنجا
چه غم نبود اگر ما را زبان عذر در محشر
که ما را بس امید رحمت او عذر خواه آنجا
ندارم عار در کویش (سحاب) ار چون گدایانم
که آید در نظر یک سان گدا با پادشاه آنجا

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سر کویی که هرگز ره ندارد پادشاه آنجا
گدای بینوایی را که خواهد داد راه آنجا
هوش مصنوعی: در جایی که هیچ‌کس مسیر رفت و آمد ندارد، پادشاه به یک گدای بیچاره اجازه می‌دهد که آنجا را پیدا کند.
کشد گر بی گناهان را نمی اندیشد از محشر
که داند نیست خوبان را عقابی زین گناه آنجا
هوش مصنوعی: اگر بی‌گناهان را به قتل برساند، به عواقب آن فکر نمی‌کند، چون چه کسی می‌داند که در آن روز محشر خوبان و نیکان چه سرنوشتی خواهند داشت. از این گناه، مانند عقابی که در آنجا حاضر است، نمی‌توان فرار کرد.
چو سوی صید گه تازد به تیغش حاجتی نبود
که از پا افکند صد صید را از یک نگاه آنجا
هوش مصنوعی: وقتی که شکارچی با شمشیر به سمت صید می‌رود، نیازی به تلاش زیاد ندارد؛ زیرا با یک نگاه می‌تواند صدها صید را از پا درآورد.
به هر منزل که بارد ابر چشم من سرشک غم
نروید تا قیامت جز گل حسرت گیاه آنجا
هوش مصنوعی: هر جا که ابر چشم من ببارد، دیگر غم و اندوه نخواهد رویید و تا همیشه فقط حسرت و یاد آن زندگی باقی خواهد ماند.
چو صیدی در حرم جوید پناه ایمن بود اما
به کوی او کشند او را که می جوید پناه آنجا
هوش مصنوعی: مانند صیدی که در حرم به دنبال پناهگاه امن می‌گردد، او در آنجا احساس امنیت دارد، اما در کوی محبوبش کشانده می‌شود، جایی که به دنبال پناه است.
مکن هرگز تمنای بهشت اندیشه ی دوزخ
اگر مطلب رضای اوست خواه اینجا و خواه آنجا
هوش مصنوعی: هرگز آرزوی بهشت را نداشته باش اگر خواسته‌ات رضایت اوست، چه در این دنیا و چه در آن دنیا.
به کنجی بی مه رویش گرفتم جا که روز و شب
فتد نه پرتوی از مهر و نه عکسی زماه آنجا
هوش مصنوعی: در جایی دور از نور چهره محبوبم پناه گرفته‌ام که در آنجا نه نوری از خورشید می‌تابد و نه نشانی از ماه وجود دارد.
چه غم نبود اگر ما را زبان عذر در محشر
که ما را بس امید رحمت او عذر خواه آنجا
هوش مصنوعی: اگر ما در روز محشر نتوانیم عذر خود را بیان کنیم، جای نگرانی نیست، زیرا امید ما به رحمت اوست و او در آنجا از ما دفاع خواهد کرد.
ندارم عار در کویش (سحاب) ار چون گدایانم
که آید در نظر یک سان گدا با پادشاه آنجا
هوش مصنوعی: من از حضور در کوی تو شرمنده نیستم، حتی اگر مثل گدایان به نظر بیایم، زیرا در آنجا گدا و پادشاه هیچ تفاوتی ندارند.