گنجور

شمارهٔ ۸

دلی دارم به امید و وصالش شاد ازین شب‌ها
ولی فریاد از آن روزی که آرد یاد ازین شب‌ها
به امیدی که بنشیند مگر در کوی او روزی
به این شادم که خاک من رود بر باد ازین شب‌ها
شب هجران به روز وصل بود آبستن و اکنون
شب وصلست هر شب تا چه خواهد زاد ازین شب‌ها
بود شب‌های شادی را ز پی روز مکافاتی
دلم در زحمت این روزها افتاد ازین شب‌ها
بود شب‌های وصلش مایهٔ شادی (سحاب) اما
دل ناشاد من دانم نگردد شاد ازین شب‌ها

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دلی دارم به امید و وصالش شاد ازین شب‌ها
ولی فریاد از آن روزی که آرد یاد ازین شب‌ها
هوش مصنوعی: دل من پر از امید است و از شب‌هایی که به یاد او می‌گذرانم خوشحالم، اما نگرانم روزی فرا برسد که یاد این شب‌ها برایم دردآور شود.
به امیدی که بنشیند مگر در کوی او روزی
به این شادم که خاک من رود بر باد ازین شب‌ها
هوش مصنوعی: من به امید آن روز نشسته‌ام که شاید یک وقت در محله محبوبش بیفتم، و از اینکه خاک وجودم به باد برود ناراحت نیستم، چون این شب‌ها را با شادمانی می‌گذرانم.
شب هجران به روز وصل بود آبستن و اکنون
شب وصلست هر شب تا چه خواهد زاد ازین شب‌ها
هوش مصنوعی: شب جدایی مانند روز وصال باردار است و اکنون هر شب وصال می‌گذرد و باید دید این شب‌ها چه چیز جدیدی به دنیا خواهند آورد.
بود شب‌های شادی را ز پی روز مکافاتی
دلم در زحمت این روزها افتاد ازین شب‌ها
هوش مصنوعی: شب‌های شاد را به یاد روزهای سختی که گذرانده‌ام، می‌گذرانم. این روزها باعث شده که دلم در زحمت و تنش باشد و از آن شب‌های خوش دور باشم.
بود شب‌های وصلش مایهٔ شادی (سحاب) اما
دل ناشاد من دانم نگردد شاد ازین شب‌ها
هوش مصنوعی: شب‌های وصال او باعث شادی من بود، اما می‌دانم که دل ناآرام من از این شب‌ها هرگز شاد نخواهد شد.