گنجور

شمارهٔ ۸۷

درین زمانه به هر گوشه بی زبانی هست
که بر زبان همه را از تو داستانی هست
به آن رسیده جفایت که عاشقان زین پس
نیاورند به خاطر که آسمانی هست
خوشم که قوت آهم نماند و او به گمان
که در جفای وی ام طاقت و توانی هست
ز آب تیغ تو سیراب هر که شد دانست
که آب زندگی و عمر جاودانی هست
گر این بود غم عشقت ز عشق جانانی
غمی بجان نبود هر که را که جانی هست
چه آگهی بود آسودگان محمل را
ز خسته ای که به دنبال کاروانی هست
(سحاب) در بر ما بی دلان دلی هرگز
مجوی خاصه بشهری که دلستانی هست

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

درین زمانه به هر گوشه بی زبانی هست
که بر زبان همه را از تو داستانی هست
هوش مصنوعی: در این زمانه، در هر گوشه‌ای افرادی هستند که حرفی از تو را نمی‌زنند، اما همه به نوعی داستان‌هایی درباره‌ات دارند.
به آن رسیده جفایت که عاشقان زین پس
نیاورند به خاطر که آسمانی هست
هوش مصنوعی: به جایی رسیده‌است که بی‌وفایی تو به حدی است که دیگر عاشقان به یاد تو نخواهند بود، چرا که در این دنیا فقط تویی که آسمان را در نظر دارند.
خوشم که قوت آهم نماند و او به گمان
که در جفای وی ام طاقت و توانی هست
هوش مصنوعی: من خوشحالم که قدرت ناله‌هایم دیگر باقی نمانده و او فکر می‌کند که می‌توانم در برابر بی‌مهری‌اش مقاومتی داشته باشم.
ز آب تیغ تو سیراب هر که شد دانست
که آب زندگی و عمر جاودانی هست
هوش مصنوعی: هر کسی که از تیغ تو سیراب شد، پی برد که آب زندگی و عمر جاودانی واقعی است.
گر این بود غم عشقت ز عشق جانانی
غمی بجان نبود هر که را که جانی هست
هوش مصنوعی: اگر غم عشق تو به خاطر عشق جانان باشد، زندگی برای هیچ‌کس کسی که جانی دارد غم نخواهد داشت.
چه آگهی بود آسودگان محمل را
ز خسته ای که به دنبال کاروانی هست
هوش مصنوعی: آسوده‌خاطرها چه خبر دارند از کسی که به دنبال کاروانی می‌گردد و خسته است؟
(سحاب) در بر ما بی دلان دلی هرگز
مجوی خاصه بشهری که دلستانی هست
هوش مصنوعی: از ابرها نخواهید که برای ما بی‌دل‌ها دلی فراهم کنند، به‌ویژه در شهری که پر از دل‌باختگان است.