گنجور

شمارهٔ ۸۶

خوش دولتی است وصل تو نعمت حیات
اما دریغ ازین که بود هر دو بی ثبات
خلقی به جستجوی تو دایم به بزم من
وین طرفه تر که من همه شب جویم از خدات
نبود عجب اگر به سر کویت آورند
زاهد ز کعبه روی و برهمن ز سو منات
جز لعل آن که سبزه ی خط سر زده از آن
کی دیده کس نبات کزو سر زند نبات
در بحر عشق غرقم و شادم از اینکه هست
هر موج آبش آیت نومیدی نجات
چشمی که خلق را به تغافل کشد (سحاب)
بنگر طمع که دارم از آن چشم التفات

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خوش دولتی است وصل تو نعمت حیات
اما دریغ ازین که بود هر دو بی ثبات
هوش مصنوعی: دوست داشتن تو، برایم خوشبختی و زندگی را به ارمغان آورده است، اما افسوس که هر دو این نعمت‌ها ناپایدار و ناپایداری هستند.
خلقی به جستجوی تو دایم به بزم من
وین طرفه تر که من همه شب جویم از خدات
هوش مصنوعی: افرادی همیشه در جستجوی تو هستند و در مجالس من حضور دارند، جالب اینجاست که من هر شب از خدا تو را می‌خواهم.
نبود عجب اگر به سر کویت آورند
زاهد ز کعبه روی و برهمن ز سو منات
هوش مصنوعی: تعجبی ندارد اگر زاهدان از کعبه به سر کوی تو بیایند و برهمنان نیز از سمت منات به جانب تو روی آورند.
جز لعل آن که سبزه ی خط سر زده از آن
کی دیده کس نبات کزو سر زند نبات
هوش مصنوعی: فقط آن لعل (مروارید) که از خط سبز برآمده باشد، کسی گیاهی را ندیده که از آن سبزه سر بزند.
در بحر عشق غرقم و شادم از اینکه هست
هر موج آبش آیت نومیدی نجات
هوش مصنوعی: در دل عشق غرق شده‌ام و خوشحالم که هر موج آب نشان‌دهنده‌ی امید نجات است.
چشمی که خلق را به تغافل کشد (سحاب)
بنگر طمع که دارم از آن چشم التفات
هوش مصنوعی: چشمی که می‌تواند دیگران را به غفلت بیندازد، مانند ابر است. به آن نگاه کن و ببین که من از آن چشم توجه و محبت را می‌خواهم.