گنجور

شمارهٔ ۸۲

روشن از شعلهٔ دل عارض جانانهٔ ماست
شمع را روشنی از آتش پروانهٔ ماست
حاجتی نیست که پرسی ز کسی در همه شهر
خانه‌ای را که ندانی تو همین خانهٔ ماست
عاقلی گر نبود شیوهٔ طفلان چه عجب
سرو کار همه با این دل دیوانهٔ ماست
مست عشق نو نشاید همه کس ورنه شوند
عالمی مست ازین می که به پیمانهٔ ماست
کرده‌ام من به وفا شُهره در این شهر تو را
بستهٔ دام تو خلقی همه از دانهٔ ماست
کرده‌ام من به وفا شُهره در این شهر تو را
بستهٔ دام تو خلقی همه از دانهٔ ماست
دل درین سینه یکی ناله که می‌خواست نکرد
وای بر حسرت جغدی که به ویرانهٔ ماست
گر نه فریاد غریبانهٔ من رهبر اوست
غم چه داند که در این شهر کجا خانهٔ ماست
زود باشد که جهانی همه از جان گذرند
کز (سحاب) آفت جان‌ها غم جانانهٔ ماست

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

روشن از شعلهٔ دل عارض جانانهٔ ماست
شمع را روشنی از آتش پروانهٔ ماست
هوش مصنوعی: شعلهٔ دل ما باعث روشنی چهرهٔ معشوقمان است و این نور شمع ناشی از آتش عشق پروانه به اوست.
حاجتی نیست که پرسی ز کسی در همه شهر
خانه‌ای را که ندانی تو همین خانهٔ ماست
هوش مصنوعی: نیازی نیست از کسی بپرسی، چون در تمام شهر خانه‌ای وجود ندارد که ندانی این خانه همان خانهٔ ماست.
عاقلی گر نبود شیوهٔ طفلان چه عجب
سرو کار همه با این دل دیوانهٔ ماست
هوش مصنوعی: اگر آدم عاقل نباشد، چه جای تعجب دارد که همه‌ چیز با دل دیوانهٔ ما در ارتباط است.
مست عشق نو نشاید همه کس ورنه شوند
عالمی مست ازین می که به پیمانهٔ ماست
هوش مصنوعی: عشق تازه‌ای که دارم، فقط برای من مناسب است و دیگران نمی‌توانند از آن بهره‌مند شوند، زیرا اگر همه از این می‌نوشیدند، دنیا به نوعی دیوانه می‌شد.
کرده‌ام من به وفا شُهره در این شهر تو را
بستهٔ دام تو خلقی همه از دانهٔ ماست
هوش مصنوعی: من به خاطر وفاداری‌ام در این شهر معروف شده‌ام و مردم همه تحت‌تأثیر تو هستند، گویی که به دام تو گرفتار شده‌اند.
کرده‌ام من به وفا شُهره در این شهر تو را
بستهٔ دام تو خلقی همه از دانهٔ ماست
هوش مصنوعی: من به خاطر وفا و صداقت خود، در این شهر مشهور شدم و مردم همه به خاطر علاقه و محبت به تو، در دام عشق من گرفتار شده‌اند.
دل درین سینه یکی ناله که می‌خواست نکرد
وای بر حسرت جغدی که به ویرانهٔ ماست
هوش مصنوعی: دل در این سینه یک ناله‌ای دارد که نمی‌تواند بزند. افسوس به حال جغدی که در ویرانه‌های ما قرار دارد و حسرت می‌خورد.
گر نه فریاد غریبانهٔ من رهبر اوست
غم چه داند که در این شهر کجا خانهٔ ماست
هوش مصنوعی: اگر صدای ناله و فریاد من نباشد که راه را نشان دهد، غم نمی‌داند که ما در این شهر کجا زندگی می‌کنیم.
زود باشد که جهانی همه از جان گذرند
کز (سحاب) آفت جان‌ها غم جانانهٔ ماست
هوش مصنوعی: به زودی همه انسان‌ها جانشان را از دست می‌دهند؛ زیرا درد و رنجی که از غم ما ناشی می‌شود، مانند ابرهایی است که جان‌ها را تحت تاثیر قرار می‌دهد.