گنجور

شمارهٔ ۸۰

در دلم خار غم خلیدهٔ اوست
پشتم از بار دل خمیدهٔ اوست
تیغ کین هر زمان کشیدهٔ اوست
صید دل‌ها به خون تپیدهٔ اوست
دل من یا تنور پیرزن است
کآتش آه، آب دیدهٔ اوست
شهد مهر آنکه کام او بخشد
کام زهر آنکه غم چشیدهٔ اوست
آنکه آن چاک پیرهن دارد
جامهٔ صبر من دریدهٔ اوست
نگه او به جان و دل بی‌رحم
چه کنم دل از او و دیدهٔ اوست
رام کس نیست چشم وحشی او
آخر این آهوی رمیدهٔ اوست
این رخ دلربا (سحاب) کز او
خلقی از جان طمع بریدهٔ اوست

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در دلم خار غم خلیدهٔ اوست
پشتم از بار دل خمیدهٔ اوست
هوش مصنوعی: در قلبم غم عشق او به طرز عمیقی جا گرفته و بار سنگین دل برایم باعث خمیدگی شده است.
تیغ کین هر زمان کشیدهٔ اوست
صید دل‌ها به خون تپیدهٔ اوست
هوش مصنوعی: تیغ دشمنی او همواره آماده است و قلب‌های مردم به خاطر او خونین و زخمی شده‌اند.
دل من یا تنور پیرزن است
کآتش آه، آب دیدهٔ اوست
هوش مصنوعی: دل من مانند تنور یک پیرزن است که آتش آن از اشک‌های او به وجود آمده است.
شهد مهر آنکه کام او بخشد
کام زهر آنکه غم چشیدهٔ اوست
هوش مصنوعی: عشق و محبت می‌تواند زندگی را شیرین کند و شادی به همراه آورد، اما در عوض، کسانی که رنج و غم را تجربه کرده‌اند، ممکن است تلخی و درد را به دیگران منتقل کنند.
آنکه آن چاک پیرهن دارد
جامهٔ صبر من دریدهٔ اوست
هوش مصنوعی: آن کسی که چاکی در پیراهنش دارد، چرک و کثیفی‌های صبر و پایداری من سبب شده‌ است تا آن لباس را پاره کند.
نگه او به جان و دل بی‌رحم
چه کنم دل از او و دیدهٔ اوست
هوش مصنوعی: نگاه بی‌رحم او بر جان و دل من تاثیر عمیقی دارد، من چه کنم وقتی که دل و چشمانم فقط به او تعلق دارد؟
رام کس نیست چشم وحشی او
آخر این آهوی رمیدهٔ اوست
هوش مصنوعی: هیچ‌کس قادر به رام کردن او نیست؛ چرا که این آهوی گریزپای، خود خوی وحشی دارد.
این رخ دلربا (سحاب) کز او
خلقی از جان طمع بریدهٔ اوست
هوش مصنوعی: این چهره زیبا که از آن، مردم جانشان را از طمع و آرزوها بریده‌اند.