گنجور

شمارهٔ ۷۱

آن چه شمعی است فروزنده رخ یار من است
آن چه روشن نه از آن شمع شب تار من است
آن چه ناز تو فزون می‌کند و رحم تو کم
اثر صبر کم و نالهٔ بسیار من است
آن چه از کار کسان عقده گشاید لب توست
آن چه آسان نشود هرگز از آن کار من است
غمگسارم تویی و بی تو چنانم که کنون
دشمن من به غم عشق تو غم خوار من است
سیر شد چرخ جفا پیشه ز آزردن من
وان جفا پیشه همان در پی آزار من است
واقف از حال درون چون نشود دلبر من
جای او در دل و دل واقف اسرار من است
کیست گفتم که به بازار محبت خجل است
کآورد جان به بها گفت خریدار من است
روی بیداری و خواب آن چه ندیده است (سحاب)
دیدهٔ بخت من و دیدهٔ بیدار من است

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آن چه شمعی است فروزنده رخ یار من است
آن چه روشن نه از آن شمع شب تار من است
هوش مصنوعی: آنچه که باعث روشنی و روشنی در زندگی من می‌شود، چهره زیبای یارم است و آنچه که باعث روشنایی در شب تار من است، در واقع به آن شمعی که نمی‌سوزد مربوط می‌شود.
آن چه ناز تو فزون می‌کند و رحم تو کم
اثر صبر کم و نالهٔ بسیار من است
هوش مصنوعی: آنچه زیبایی و دلنوازی تو را بیشتر می‌کند و رحم و شفقت تو را تحت تأثیر قرار نمی‌دهد، صبر کم من و ناله‌هایم است.
آن چه از کار کسان عقده گشاید لب توست
آن چه آسان نشود هرگز از آن کار من است
هوش مصنوعی: آن چه که می‌تواند مشکلات دیگران را حل کند، در صحبت‌های تو نهفته است. اما چیزی که هیچ‌گاه برای من آسان نخواهد بود، همان کار خودم است.
غمگسارم تویی و بی تو چنانم که کنون
دشمن من به غم عشق تو غم خوار من است
هوش مصنوعی: تو مایه‌ی آرامش منی و بدون تو به حالتی گرفتار شده‌ام که اکنون حتی دشمنم به خاطر درد عشق تو به من ترحم می‌کند.
سیر شد چرخ جفا پیشه ز آزردن من
وان جفا پیشه همان در پی آزار من است
هوش مصنوعی: تقدیر و زمان دیگر به من آسیب نمی‌زنند و این آزارگر که همیشه در پی آزار من بوده، هنوز هم به دنبال آزار من است.
واقف از حال درون چون نشود دلبر من
جای او در دل و دل واقف اسرار من است
هوش مصنوعی: وقتی دلبر من از حال درون من آگاه نیست، در دل من جایی ندارد و در حقیقت، دل من به خوبی از رازهای درونم آگاه است.
کیست گفتم که به بازار محبت خجل است
کآورد جان به بها گفت خریدار من است
هوش مصنوعی: گفتم چه کسی در بازار عشق شرمنده شده است، چون جانش را با قیمت آورده و می‌گوید خریدار من هستم.
روی بیداری و خواب آن چه ندیده است (سحاب)
دیدهٔ بخت من و دیدهٔ بیدار من است
هوش مصنوعی: بخت و شانس من آن چیزی را دیده که نه در خواب دیده‌ام و نه در بیداری.