گنجور

شمارهٔ ۶۳

مدار امید وفا از دلی که کین دانست
چه جای اینکه ندانست آن و این دانست
بتان به غیر جفا نیز کارها دانند
نگار ماست که در دلبری همین دانست
دلش به محفل گیتی نکرد میل نشاط
کسی که لذت سوز دل حزین دانست
هر آنکه دید خط و روی وقامت و بر او
بنفشه و گل و شمشاد و یاسمین دانست
کمال قدرت جان آفرین ترا از جان
بیافرید و سزاوار آفرین دانست
دل من است که دانست قدر عشق تو را
که گوهری ثمن گوهر ثمین دانست
(سحاب) در ره عشق بتان نخست از جان
گذشت و مصلحت خویش را درین دانست

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مدار امید وفا از دلی که کین دانست
چه جای اینکه ندانست آن و این دانست
هوش مصنوعی: امید به وفا را از دلی که کینه را می‌شناسد، نمی‌توان داشت؛ زیرا در دل کسی که کینه را می‌داند، جایی برای ندانستن وفا وجود ندارد.
بتان به غیر جفا نیز کارها دانند
نگار ماست که در دلبری همین دانست
هوش مصنوعی: مجسمه‌ها و زیبایی‌ها تنها به آزار و اذیت معروف نیستند، اما محبوب ما در هنر دلبری و جذابیتش مهارت خاصی دارد.
دلش به محفل گیتی نکرد میل نشاط
کسی که لذت سوز دل حزین دانست
هوش مصنوعی: کسی که از سوز دل و غم خود آگاه است، تمایلی به شادی و خوشی در جمع ندارد و دلش به خوش گذرانی دنیا راضی نیست.
هر آنکه دید خط و روی وقامت و بر او
بنفشه و گل و شمشاد و یاسمین دانست
هوش مصنوعی: هر کسی که زیبایی و قامت او را ببیند، به وضوح متوجه می‌شود که او شایسته‌ی تشبیه به گل‌ها و گیاهان زیبا مانند بنفشه، گل، شمشاد و یاسمین است.
کمال قدرت جان آفرین ترا از جان
بیافرید و سزاوار آفرین دانست
هوش مصنوعی: جوانب کامل قدرت خداوند تو را از روح خود آفرید و شایسته ستایش دانست.
دل من است که دانست قدر عشق تو را
که گوهری ثمن گوهر ثمین دانست
هوش مصنوعی: دل من به ارزش و جایگاه عشق تو پی برده است؛ زیرا توانسته است این عشق را همچون گوهری ارزشمند بشناسد.
(سحاب) در ره عشق بتان نخست از جان
گذشت و مصلحت خویش را درین دانست
هوش مصنوعی: در مسیر عشق به معشوقان، ابرها (نماد احساسات و عشق) ابتدا از جان خود گذشتند و به این نتیجه رسیدند که تنها راه درست، فدای خود برای عشق است.