گنجور

شمارهٔ ۵۹

فغان زاغ درین باغ با هزار یکی است
گلیش کاین دو یکی نیست از هزار یکی است
یکی است جور و جفا گرچه پیش غیر دو تاست
دو تاست عشق و هوس گرچه پیش تار یکی است
همان بود به دل عندلیب خار ملال
به باغ اگر همه گل صد هزار و خار یکی است
بقصد صید دلم هر کس افگند تیری
چه شد که این همه صیاد را شکار یکی است
ز لطف او نشود هر دل خراب آباد
چرا که شهر بسی هست و شهر یار یکی است
به اکتساب هنر کوش و ترک جهل (سحاب)
اگرچه هر دو بر اهل روزگار یکی است

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

فغان زاغ درین باغ با هزار یکی است
گلیش کاین دو یکی نیست از هزار یکی است
هوش مصنوعی: صدای زاغ در این باغ با هزاران گل یکی است؛ اما گل او با همه آنها فرق دارد و از میان هزاران یک گل خاص و بی‌نظیر است.
یکی است جور و جفا گرچه پیش غیر دو تاست
دو تاست عشق و هوس گرچه پیش تار یکی است
هوش مصنوعی: عشق و هوس هرچند به دو جنبه تقسیم می‌شوند، در واقع هر دو در اصل به یک چیز اشاره دارند. همچنین، گناه و ظلم نیز اگرچه ممکن است به صورت مختلف ظاهر شوند، در حقیقت خیلی شبیه به هم هستند.
همان بود به دل عندلیب خار ملال
به باغ اگر همه گل صد هزار و خار یکی است
هوش مصنوعی: عندلیب دلش را به درد و ناراحتی خود مشغول کرده است. حتی اگر در باغ هزاران گل زیبا باشد، یک خار هم می‌تواند او را بیقرار و ناراحت کند.
بقصد صید دلم هر کس افگند تیری
چه شد که این همه صیاد را شکار یکی است
هوش مصنوعی: هر کسی که برای شکار دل من تیر پرتاب کرده، چه شده که این همه صیاد تنها یک شکار در اختیار دارد؟
ز لطف او نشود هر دل خراب آباد
چرا که شهر بسی هست و شهر یار یکی است
هوش مصنوعی: مهر و فضل او موجب نمی‌شود که هر قلب بیمار و افسرده‌ای به خوبی و آرامش برسد، زیرا شهرهای زیادی وجود دارند، اما فقط یک شهر است که محبوب و خواستنی است.
به اکتساب هنر کوش و ترک جهل (سحاب)
اگرچه هر دو بر اهل روزگار یکی است
هوش مصنوعی: به دست آوردن هنر را فراموش نکن و از نادانی دوری کن، چون در این دنیا هر دو گروه، یعنی عالم و جاهل، با هم زندگی می‌کنند.