شمارهٔ ۵۷
در حریم وصل تو از رشک کارم مشکل است
کز تو گل بر دامن و از غیر خارم بر دل است
من ز سرو خوش خرام چون تویی پا در گلم
قمری از سروی که از شرم تو پایش در گل است
خون ز حسرت در تنم جوشد چو بینم هر کجا
پنجهٔ صیدافگنی رنگین به خون بسمل است
گو میفزا از تغافل در دل آه حسرتم
زانکه زآه غافل حسرت نصیبان غافل است
ریخت آن شوخ از نگاهی ای فلک خون (سحاب)
هم تمنای تو، هم کام من از وی حاصل است
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
در حریم وصل تو از رشک کارم مشکل است
کز تو گل بر دامن و از غیر خارم بر دل است
هوش مصنوعی: در نزدیکی تو، عشق و محبت من به شدت مشکل شده است. از تو گلهایی در دل دارم، اما از دیگران تنها زخم و غم به دل رسیده است.
من ز سرو خوش خرام چون تویی پا در گلم
قمری از سروی که از شرم تو پایش در گل است
هوش مصنوعی: من مانند سرو زیبایی که تو هستی، در میان گلها راه میروم. قمر، که از زیبایی تو خجالت کشیده، پایش را در گل گذاشته است.
خون ز حسرت در تنم جوشد چو بینم هر کجا
پنجهٔ صیدافگنی رنگین به خون بسمل است
هوش مصنوعی: در وجودم حسرتی عمیق به وجود آمده است، زیرا هرجا که مینگرم، نشانههایی از شکارچيان را میبینم که به رنگ خون قربانیان خود غرق شدهاند.
گو میفزا از تغافل در دل آه حسرتم
زانکه زآه غافل حسرت نصیبان غافل است
هوش مصنوعی: بگو که از بیتوجهی در دل خود بیشتر یاد نکن، زیرا آه حسرتی که به دل دارم نتیجه بیتوجهی و غفلت است و نصیب کسانی میشود که از این غفلت بیخبرند.
ریخت آن شوخ از نگاهی ای فلک خون (سحاب)
هم تمنای تو، هم کام من از وی حاصل است
هوش مصنوعی: آن خون (اشاره به باران) که از نگاه آن شوخ (دختر) بر زمین میریزد، هم آرزوی تو (آسمان) را برآورده میکند و هم خواسته من را از او تأمین مینماید.