گنجور

شمارهٔ ۵۴

مرا طاقت پرو غم اندکی نیست
گر این بسیار آن نیز اندکی نیست
غم افزون، صبر کم امید بسیار
به دل در عاشقی دردم یکی نیست
کند منع رمیدن شوق دامت
تو پنداری که صید زیرکی نیست؟
بسی افتاده سر در عرصه ی عشق
ولی زخمی پدید از تارکی نیست
یقینم گشت از بی مهری او
که در مهر (سحاب) او را شکی نیست

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مرا طاقت پرو غم اندکی نیست
گر این بسیار آن نیز اندکی نیست
هوش مصنوعی: من طاقت تحمل غم کوچک را هم ندارم، چون اگر این غم بزرگ باشد، آن هم برای من اندکی نخواهد بود.
غم افزون، صبر کم امید بسیار
به دل در عاشقی دردم یکی نیست
هوش مصنوعی: در عشق، غم بسیار وجود دارد و صبر کم، اما امید در دل زیاد است؛ در این درد و رنج، چیزی ندارد که بتواند دل را آرام کند.
کند منع رمیدن شوق دامت
تو پنداری که صید زیرکی نیست؟
هوش مصنوعی: شاید فکر کنی که وقتی شوق من نسبت به تو را محدود کنی، می‌توانی مرا فریب دهی، اما آیا واقعاً می‌توانی مرا به راحتی شکار کنی؟
بسی افتاده سر در عرصه ی عشق
ولی زخمی پدید از تارکی نیست
هوش مصنوعی: در عرصه عشق، بارها انسان‌ها به زمین افتاده‌اند، اما این زخم و آسیب ناشی از تاریکی و ناامیدی نیست.
یقینم گشت از بی مهری او
که در مهر (سحاب) او را شکی نیست
هوش مصنوعی: من به قطع و یقین از بی‌محبتی او آگاه شدم، زیرا در محبت او هیچ شکی وجود ندارد.