گنجور

شمارهٔ ۵۱

چه عجب گر دلم از عشق تو در تاب و تب است؟
هر که در تاب و تبی نیست ازین غم عجب است
نخل آرد رطب اما چو قدت موزون نیست
قد موزون تو سرویست که بارش رطب است
تا چه ملت بگزینیم و چه آئین که پدید
کف موسی زرخ انفاس مسیحش ز لب است
گفتی ام تا بکنی رهسپر ودای شوق
تا مرا قوت رفتار به پای طلب است
یاد روی تو به دل رشحه ابر است و گیاه
غم عشق تو به جان پرتو ماه و قصب است
هر که دید آن رخ چون شب به رخ چون روزت
روز عشاق تو دانست که مانند شب است
گنه دوستی آمد سبب قتل (سحاب)
کس نگوید که جفای تو به من بی سبب است

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چه عجب گر دلم از عشق تو در تاب و تب است؟
هر که در تاب و تبی نیست ازین غم عجب است
هوش مصنوعی: عجبی نیست اگر قلبم از عشق تو بی‌قرار و ناآرام است. هر کس که از این عشق و غم بی‌خبر باشد، جای تعجب دارد.
نخل آرد رطب اما چو قدت موزون نیست
قد موزون تو سرویست که بارش رطب است
هوش مصنوعی: نخل میوه‌ای بار می‌آورد، اما اگر قامت تو متناسب نباشد، قد زیبا و خوش‌فرم تو مانند سرو است که میوه‌اش رطب است.
تا چه ملت بگزینیم و چه آئین که پدید
کف موسی زرخ انفاس مسیحش ز لب است
هوش مصنوعی: تا چه مردمی را انتخاب کنیم و چه دینی را برگزینیم، زیرا که قدرت و زیبایی موسی در نفس مسیح از لب او پدیدار می‌شود.
گفتی ام تا بکنی رهسپر ودای شوق
تا مرا قوت رفتار به پای طلب است
هوش مصنوعی: گفتی که وقتی می‌خواهی به من کمک کنی، شوق و اشتیاقی که در دلم دارم، باعث می‌شود که قدرت حرکت و طلب من بیشتر شود.
یاد روی تو به دل رشحه ابر است و گیاه
غم عشق تو به جان پرتو ماه و قصب است
هوش مصنوعی: یاد تو مانند قطره‌های باران است که بر دل می‌بارد و غم عشق تو مانند گیاهی است که جانم را روشن می‌کند، همچون پرتو ماه و نی.
هر که دید آن رخ چون شب به رخ چون روزت
روز عشاق تو دانست که مانند شب است
هوش مصنوعی: هر کسی که آن چهره را ببیند، که در شب همچون روز روشن و زیباست، می‌فهمد که عشق تو به اندازه‌ی شب تاریک است.
گنه دوستی آمد سبب قتل (سحاب)
کس نگوید که جفای تو به من بی سبب است
هوش مصنوعی: دوستی باعث شد که خلافی انجام شود و کسی نمی‌گوید که رفتار تو نسبت به من بی‌دلیل است.